پیامک شب یلدایی

هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها .

یلدایتان رویایی...روزهایتان پر فروغ،شبهایتان ستاره باران!
به صد یلدا الهی زنده باشی انار و سیب و انگور خورده باشی اگر یلدای دیگر من نباشم تو باشی و توباشی و توباشی. یلدا مبارک
 یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه 
سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد  امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست شب یلدا مبارک!

شب یلدا همیشه جاودانی است
زمستان را بهارزندگانی است
شب یلدا شب فر و کیان است
نشان ازسنت ایرانیان است.

یلدا، دختر سیاه موی بلند بالا، یادگار نام وطن، میوه پائیز ایران و عروس زمستان، در راه است. او را بر سفره مهر بنشانیم و با نسل فردا پیوندش دهیم. ایرانی بودن را فراموش نکنیم. 
شب یلد ا و وصف بی مثالش 
خداوندا مخواه ،هرگز زوالش
شب یلدا فراتر از همه شب
نبینم هیچ کس افتاده در تب
شب یلدا زحزن و غم مبراست
شب یلدا مبارک
 
شب یلدا شب بزم و سرور است
شبی طولانی و غمها بدور است
شباهنگام تا وقت سحرگاه
بساط خنده و شادی چه جوراست.

امسال چه زیباست شب یلدای من  طولانی ترین شبی که به تو فکر مکینم و از یادآوری نگاه پر مهرت  شب سیاهم لبریز از نور عشق میشود معبودم یلدا مبارک 
آری امشب شب یلدا است.....
شب فال.....
شب عشق.....
شب هندوانه.....
وشب آزادی وشب رهایی
چیزی به یادم نمی آید.

من بلندای شب یلدا را
تا خود صبح شکیبا بودم
شب شوریده ی بی فردا را
با خیال تو به فردا کردم
چه شبی بود !؟
عجب زجری بود !؟
غم آن شب که شب یلدا بود

شب یلدای من آغاز شد.... 
نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه..... 
بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست
 
سهم من از شب یلدا شاید...
قصه ای از غصه  و انار سرخی که پر از دلتنگی ست
غم هایم بلند همانند شب یلداست.

شب یلداست
دلم در خواب پروانه شدن بود
ولی افسوس
دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت و من نالان
کنار سفره ای از عشق خالی ...
شبی مایوس و سرگردان  دارم امشب.

شب یلدا شد و رفتی و از غم خوانده ام
از این هجرت به آن شب گیسوان افشانده ام
گذشت اما هزاران شب از آن هجران و من
اسیر آن شب یلدای جانسوز مانده ام

شعر

درس آب و بابا

کلاس درس خالی هست

زند برشیشه باران نرم نرمک دست

به درکوبد شتابان گاه گاهی باد نا آرام

یکایک بچه ها وارد شدند از در

چوگل هایی که شبنم می چکد از گونه و از سر

به دست هریکی اما معمایی

معلم در سکوت گرم و رویایی

برای درک درس «آب» آنک باغبان پیر و آزاده

همان آموزگارصادق و ساده

به هریک گفته بود ارند جامی آب

***

سلام ای نازنینانم

من امروز از کتاب درستان از آب می گویم

ازآن آبی گردد قطره قطره وانگهی سیلاب می گویم

یکی زان کودکان ساکت و معصوم

به لحنی خسته و لرزان

چنین لب را گشود ازسینه ای سوزان

چرا بابا؟ چرا پس آب؟

چرا از کوه وازصحرا نگشته پرکتاب درسمان آیا؟

معلم با صدایی قرص و محکم گفت:

عزیزم چون زمین از آب سرسبز است

تمام لاله ها و دشت ها بی آب می میرند

نباشند این همه از چشمه ها سیراب می میرند

به روی شاخه ها گلبرگ های آتشین ازآب لرزانند

به کام موج ها آواز های دلنشین از آب لرزانند

اگر یک روز برگلدان گل آبی نیفشانی

اگر آن ماهی افتاده را برساحل و دریا نغلتانی

یقین بی آب می میرند

دوباره بازشد لبهای یاقوت همان کودک

شده لبریز جام چشم معصومش

چر آقا

ازآن آبی که هر مورو ملخ هرگاه می نوشند

ازآن آب زلالی که زچشم سنگ ها و صخره می جوشند

طیور و دام می نوشند

همه احشام می نوشند

ولی درکربلا اصغر ازآن یک جرعه محروم است

سکوتی سرد جاری گشت

میان حیرت معصوم آن خوبان

میان لکنت سنگین بی پایان

در اوج  موج اشک و قامتی لرزان

به نطق آمد زبان   بسته ی استاد

عزیزانم همه آن جام ها بالای سربرده

به یاد غنچه ی لب های اصغر برزمین ریزید

زدرس آب و بابا خوب فهمیدیم

همانا زندگی آبیست جاری درمیان صخره های تیره و سرکش

که راه خویش را سوی شکفتن باز می یابد

شعر آب را گل نکنیم     با نگاهی مذهبی

آب را گِل نکُنید

شاید از دور علمدارِ حسین
مشکِ طفلان بر دوش
زخم و خون بر اندام
می رِسَد تا که از این آب روان
پُر کُنَد مشکِ تهی
بِبَرَد جرعه یِ آبی برساند به حرم 
تا علی اصغرِ  بی شیرِ رباب
نَفَسَش تازه شَوَد
و بخوابد آرام
آب را گِل نکُنید
که عزیزانِ حسین
همگی خیره به راهند که ساقی آید
و به انگشتِ کَرَم
گره کورِ عطش بگشاید
آب را گِل نکُنید
که در این نزدیکی
عابدی تشنه لب و بیمارست
در تب و گریه اسیر
عمه اش این دو ، سه شب
تاسحر بیدارست
آب را گِل نکُنید
که بُوَد مهریه ی مادرشان
نه همین آب 
که هر جایِ دگر رودی و نهری جاریست
مهر زهرای بتولست.
از اینست که من می گویم:
آب را گل نکنید 
                 آب را گل نکنید

                                  آب را گل نکنید .

حکایات واقعی جالب

آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی فرمودند: شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم . آن شب در عالم خواب , دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند . 
حضرت فرمودند : شاعران اهل بیت را بیاورید . دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند . فرمودند : شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید . آن گاه محتشم و جند تن از شاعران فارسی زبان آمدند . فرمودند : شهریار ما کجاست ؟ شهریار آمد . حضرت خطاب به شهریار فرمودند : شعرت را بخوان ! شهریار این شعر را خواند : 
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را 
که به ما سوا فکندی همه سایه هما را

آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم , فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست ؟

گفتند : شاعری است که در تبریز زندگی می کند . گفتم از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید . چند روز بعد شهریار آمد . دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیده ام. از او پرسیدم : این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای ؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام ؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام . 
مرحوم آیت الله العضمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند : چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند . حضرت , شاعران اهل بیت را احضار فرمودند : ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند : شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند . آنها نیز آمدند . بعد فرمودند شهریار ما کجاست ؟ شهریار را بیاورید ! و شما هم آمدید . آن گاه حضرت فرمودند : شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید . شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید : من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم . تاکنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام . 
آیت الله مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت , معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده , من آن خواب را دیده ام . 
ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند : یقینا در سرودن این غزل , به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید . البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است . 

مکان های دیدنی ایران

 جاده 70 کیلومتری خلخال به اسالم با داشتن ارتفاع سه هزار و 300 متری از سطح دریا یکی از محورهای سخت گذر به شمار می‌رود. هرچقدر که این جاده خطرناک است به همان نسبت به مانند بهشت زیباست.

چشم انداز ییلاق و کلبه های چوبی روستاییان و مه ای که دره ها را سفیدپوش میکند و گاهی حتی تا روی جاده می آید و درختان بلند و انبوه که سایه شان جاده کوهستانی را گاهی تاریک میکند، اینها از تابلوهای زیبای این مسیر هستند که انگار واقعا در دنیای دیگری قدم گذاشته اید.

لطفا اگر جایی را در ایران سراغ دارید که زیبایی شگفت انگیزی دارد در قسمت نظرات معرفی کنید .

ممنون از  راهنمایی های شما کاربران گرامی

سخنان زیبا

زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور

و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان     

نمونه ای از کتاب شما که غریبه نیستید-

نمونه ای از کتاب شما که غریبه نیستید-هوشنگ مرادی کرمانی نشر معین  چاپ سوم 1384

آقا مهمان زیاد داشت.روستایی ها و بچه ها می آمدندمی نشستند . تبریک می گفتند و پر شیرینی می گذاشتند تو دهانشان و می رفتند . آقا جعبه پشمکی داشت که به همه تعارف می کرد.دلم می خواست چنگ بزنم پشمک وردارم. خجالت می کشیدم. خوردن پشمک سخت بود . همین جور نشستم و نگاه کردم. آقا چند بار تعارف کرد که پشمک بخورم گفتم : نمی خوام دوست ندارم.وقتی اتاق خلوت شد و آقا دنبال چند تااز مهمان ها از اتاق رفت بیرون . پریدم سر جعبه پشمک و چنگ زدم. چند بار چنگ زدم و ریختم تو دهانم و جویده و نجویده قورت دادم. تا صدای پای آقا آمد ، دور دهانم را پاک کردم و جعبه را قشنگ گذاشتم سر جاش . از آقا خداحافظی کردم و آقا دم در اشاره کرد به جلوی سینه ام و گفت: بتکون . جلوی سینه ام را نگاه می کنم . غرق پشمک است . از خجالت سرخ می شوم.می دوم . تا خانه می دوم و روز چهارده نوروز که به مدرسه می روم ،رویم نمی شود تو صورت آقا نگاه کنم.

-------------------------------------------------------------------------------

کتاب را از کتاب فروشی سر بازار کرایه می کنم . هر وقت این جا و آن جا نان می برم ،پشت ویترین کتاب فروشی ها می ایستم و با حسرت به کتاب های تازه نگاه می کنم . پشت جلدشان را می خوانم . موی دماغ روزنامه فروشی ها و کتاب فروشی ها هستم. " بچه برو پی کارت،این جا واینستا مزاحم شو." کتاب تازه ای توی ویترین پشت شیشه است که دلم را برده اسم خوبی دارد. (به یاد او ) کتاب کلفتی است.6 تومان را که یک قران یک قران به سختی جمع کرده ام می دهم و کتاب را می خرم . کتاب از زیر بغلم نمی افتد . شب توی دکان می خوابم. گونی زیر اندازم است و گونی دیگری لوله شده بالشم. خوابم نمی برد. دلم می خواهد چراغ روشن باشد تا ببینم عاشقی که از معشوق دور افتاده ،بالاخره به او می رسد یا نه؟ چگونه می رسد؟

کتاب هارا با روزنامه جلد می کنم و می پوشانم که اسم و عکس پشت جلد معلوم نباشد . توی دکان تا فرصتی پیدا می کنم لای کتاب را باز می کنم و داستان می خوانم . هر جور داستانی . داستان های پر ماجرا و سوزناک . اشک آور و عاشقی و... می روم و شاگرد کتاب فروش می شوم. آن همه کتاب و مجله جان می دهد برای خواندن . تنم ،چشمم، مغزم تشنه کتاب . تشنه خواندن ورق زدن مجله ها و ... کتاب یا مجله ای را از دکان می برم خانه . زیر پیراهنم قایم می کنم و تاصبح می خوانمش . بعد که صاحب مغازه می فهمید می گفتم برده بودم خونه ورق های کنده شده رو بچسبونم . ببین جلدش پاره شده بود. توی خانه که جلد و ورق ها را چسبانده ام ،نشانش می دهم. لبختد می زند و گذشت می کند.   صفحه ی 83

----------------------------------------------------------------------------

عبدل که بچه زحمت کشی است ،سر بزرگی دارد . گردنی کوتاه ،چهار شانه و پرزور است وبیشتر از همه هیزم می آورد . از پایین آبادی می آید که چند خانه دارد و روستای بسیار کوچکی است. گاهی پای برهنه می آید مدرسه . از راه باریک دامنه ی کوه ها و یا از حاشیه رودخانه،صبح کله سحر راه می افتد و خودش را به مدرسه می رساند. چه زوری دارد. از بس پیاده راه می رود پاهایش گنده شده . قدش کوتاه است و سنش معلوم نمی شود. سنش زیاد است. هرسال رد می شود . تو هر کلاس 3 سال مانده است. دست راست و جلاد معلم هاست. هر بچه ای که شلوغ می کند می بایست جلوی کلاس یا سر صف بایستد . سرش را خم کند . گردنش را آماده کند و عبدل با دست های کوتاه و خپل و پینه بسته ، شتلق بخواباند پس گردنش . همیشه آماده است که بزند. با کیف و لذت می زند.

پیش از زدن پای راستش را می گذارد پشت پای دانش آموز محکوم که جلو وعقب نرود. کف دستش را می لیسد . تف می مالد که خوب بچسبد . وقتی می زند صدای  " شتلق " پس گردنی اش تا قبرستان که پشت مدرسه است می رود. مردها هم صدا را می شنوند.

سر کلاس روی نیمکت عین مجسمه می نشیند . با کلاه کهنه و پشمی اش بازی بازی می کند و چشم های ریزش را به معلم و تخته می دوزد. انگار توی این عالم نیست. چیزی از حرف های معلم و نوشته های روی تخته دستگیرش نمی شود . کم حرف است. همه بچه ها ازش می ترسند  و او از هیچ کس نمی ترسد. از گرگ و پلنگ و مار و سگ و زنبور هم نمی ترسد. از معلم ها هم نمی ترسد. یک بار معلمی که از دست خنگ بازی ها و مشق ننوشتنش به تنگ آمده بود ،گرفتش زیر چوب و مشت و لگد. انگار به گونی کاه ،مشت و لگد می زد. عبدل خودش را عین جوجه تیغی گلوله کرد و وقتی معلم خسته شد ایستاد و هر و هر خندید و رقصید . ما هم برایش کف زدیم و هورا کشیدیم که اوقات آقا تلخ شد و گفت : " خفه شین. "


ضرب المثل های دانش آموزی267تا

1-از اين ستون تا اون ستون باغه.                                 
2-گر صبر كني، ز غوره لواشك سازي.                     
3-مش رحيم  آش نذري پخت ،از همسايه موادشو  گرفت.                                   
4-مرغ همسايه نازه.                                               
5-هركي خربزه مي خوره، دستشويي اش مي گيره .          
6-هر كي كارش بيشتر، مزدش بيشتر .              
7-هر كي باغش بيشتر، محصولش بيشتر.                   
8-تا ماهي رو از آب بگيري ،زير پات علف سبز مي شه.            
9-آشپز كه دو تا شد، آشپز خونه شلوغ می شه .                                                
10-كوه به كوه نمي رسه ، مار  به پونه می رسه .                                            
11-جوجه رو آخر  پاييز، باهاش بازي مي كنند.                     
12-ديگ به ديگ ، مي گه استامبوليت ته گرفت .                          
13- موش توی لونه جا نمی شد،رفت خونه همسایه .                                      
14-خدايا چنان كن سر انجام كار      تو مهربون باشي و ما سركار                                
15-آشپز كه دو تا شد، غذايي نمياد تو سفره .       
16-حسني به مكتب نمي رفت، چون كچل شده بود .                                             
17-جوجه آخر پاييز مي شد مرغ.                                                           
18-هركي  گندمزارش بيشتر ،نونش بيشتر.                                                     
 19-برگ درختان آخر پاييز مي ريزد .                                                        
20-دردم از بي پولي است و درمان او پول   من فداي پول شدم پول بي خيال من .       
21-بيازار خري را كه عرعر كند        كه هي عر مي زند و گوش ماراکرمی کند.    
22-موش تو سوراخ نمي رفت، چون مهمون داشت.         
 23-گل لاله رو، هر وقت از باغچه بچيني، پژمرده مي شه.      
24-شتر ديدي،خير باشه .                                                                       
25-درخت ها آخر پاييز مي خوابند .    
26-ديگ به ديگ مي گه گلاب به روت .          
27-دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند . گشنه بودم كمي آب نباتم دادند.         
28-هركه بامش بيش،آفتاب پشت بامش داغ تر .                 
29-حسني به مكتب نمي رفت،وقتي مي رفت شب ها مي رفت.                 
30-ديگ به ديگ مي گه: چه داغي!                                      
31-از رودخانه در اومد،تو دريا افتاد.                                                            
32-آش نخورده و شكم گرسنه .                                                  
33-اگر براي من آب ندارد ،براي آمريكا نفت دارد.
34-تخم مرغ دزد، آدم دزد  مي شه .                          
35-دزد ،از صداي پاي خودش هم  می ترسه.                                                 
36-آشپز كه دو تا شد،غذا يادشون  شد.                                                   
37-شتر ديدي، سلام مارو هم بهش برسون.                     
38-بادمجان بم ،نرسيده است!                                                                   
39-سري كه درد مي كنه قرص نمی خوره..                                                          
40-موش تو سوراخ نمي رفت ،رفت رژيم در ماني.                                                       
41-ابروبادمه خورشیدوفلک بسیارند                     کارمندان بدهکار چو  من بسیارند
42-ای بیخبر،بکوش که صاحب خبرشوی                رو  زن بگیرتا سرسالی پدرشوی 
43-آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا                 من که با خرگفته بودم باهواپیماچرا
44-چنین گفت رستم به اسفندیار                        که گم گشته اسبم،  بروخر بیار
45-آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا                  دیرشده پول اجاره، میزنی تیپا چرا
46-چنانت بکوبم به گرزگران                                که جفتک زنی تا به مازندران     
47-هرکه دامش بیش شیرش بیشتر  
48-آب که از سر،گذشت موهایش خیس می شود
49-ماهی را هر وقت ازآب بگیره ، میره روی ویبره
50-شاهنامه ،آخرش از مد نرفت
51-گوریل دیدی ،معلومه که ندیدی .
52-دیگ به دیگ میگه :خودتو باچی می شوری ؟میگه بامشکین تاژ
53-بزک نمیر بهارمیاد  ، آناناس  باخیار میاد.
54-چوعضوی به درد آورد روزگار                    بگو گور باباش به بنده چه کار
55-بنی آدم اعضای یک پیکرند                    که جمعی از آن ماده جمعی نرند
56-آنان که خاک رابه نظر کیمیا کنند             آیاشود که آهن ما را طلا کنند
 57-چه خوش گفت زالی به فرزند خویش        سر و کارم افتاده با گاومیش 
 58- بروکارگر باش و امیدوار                            دهان راببند وصدا در نیار
 59-ازدست وزبان که برآید                          کزدست زنش ،جان به در آرد
 60-بودشیری به بیشه ای خفته                  زن وبچه ام جیب بنده را رٌفته 
 61-ازجسم و روان که برآید                         کزمدرسه سالم به در آید
  62- بادبهاری زده از کوهسار                   داره میادش خونمون ، الفرار
   63- بهار آمد به صحرا و در و دشت           دوباره نرخ هرچیزی گران گشت 
   64- زگهواره تا گور،پارتی بجوی 
   65- کوه به کوه نمی رسه ،بینشون تله کابین میزارن 
    66-جوجه رو  آخرشاندیز  می خورند.
    67- بیا تا قدر همدیگر بدانیم. برای خویش الحمدی بخوانیم .
    68- مشت نمونه 5   انگشته .
    69-مشت نمونه آدم قلچماقه.
    70 - هر چی باغه مال آدم چاقه.
    71-حسني به مكتب نمي رفت به حسيني  گفت تو هم نرو.
    72-چراغي كه به خانه رواست به تير چراغ برق حرام است.
    73-سحر خيز باش تا زود صبحانه بخوري.
    74-معما چو حل گشت ، بي مزه شد.
    75-هر كه بامش بيش، پول ايزوگامش نيست.
   76-مار گزيده، از تلويزيون سياه سفيد هم مي ترسد.
   77-موش توي سوراخ نمي رفت چون گربه دمش رو گرفته بود
   78-سنگ بزرگ نشانه ريزش كوهه
   79-موهاشو تو آسياب اصلاح مي كنه
    80-با يك گل ،گل فروش نمي شه
    81-اين شتريه كه در خونه هر كس مي خوابه  ،  جرثقيل هم حريفش نمي شه
    82-دنيا رو آب ببره سازمان آب  ، شعارصرفه  جويي سر مي ده
    83-ماشين براي پز دادن دارند ، نه براي گاز دادن
    84-يك دوچرخه سالم بهتر از  سه تا ماشين تعميري
    85-يك پير مرد با تجربه ، بهتر از  صدتا جوان بی تجربه
    86-امان از خانه داري يكي مي خري دو تا نداري
    87-جوجه رو آخر پاييز گربه مي خوره.
    88-هر كي پولش بيشتر فيس و افادش بيشتر
    89-هر كه دختر هاش بيشتر خرج جهازش بيشتر
    90-توپ كه از دروازه گذشت  ،  چه يه وجب چه صد وجب
    91-آدمي را سنگ پايي لازم است     نه همين تن چركين است نشان آدميت
    92-درخت تو گر باردانش نگيرد                 لقد زني زير چرخ نيلوفري تو
    93-ماما كه دو تا شد سر بچه كج بيرون مياد.
    94-گر صبر كني هيچ وقت نوبتت نمي شه                                              
    95-هر كي عملش بيشتر     خستگيش هم بیشتر                                             
     96-درخت به درخت نمي رسه   ولي ريشه هاش به هم مي رسند .                     
    97-هركي بامش بيش تر پارو كشي اش هم بيشتر.  
    98-جوجه آخر پاييز بزرگ مي شه .    
    99-مار از پونه بدش مياد، جلو خونش نعنا ع سبز مي شه .                             
    100-شتر ديدي ترسيدي .     
    101-دنيا رو آب ببره سيل مياد و ما مي ميريم .
   102-گر صبر كني از شير ترشيده ، پنير سازی،از كلم و آب نمك هم شوري .           
   103-كوه به كوه نمي رسه آدم به خواسته اش مي رسه.                                      
   104-آشپز كه دوتاشد،قرقرشكم هوا شد.                                                          
   105-فلفل نبين چه ريزه  ، درشتاش  زير ميزه .                                          
   106-ماهي را هر وقت از آب بگيري ،نفرينت مي كنه.                                   
    107-كوه به كوه نمي رسه ، رود خانه به دريا مي رسه .           
   108-موش تو سوراخ نمي رفت ،دنبال سوئيت مي گشت .                            
    109-در ديزي بازه ،گربه حياشو مي بازه .                        
     110-شاهنامه آخرش يه دستمال كاغذي مي خواد.     
    111-در ديزي بازه گربه هم نگهبانشه .         
    112-ما كاشتيم و خودمان خورديم و ديگران كاشتند و باز ما خورديم.
    113-ديگ به ديگ ميگه سرتو بزار.
    114-حرفي كه 33 از دندان بگذرد و به 33 دهان رسد  از 330 گوش مي گذرد.
    115-يك گوش تو در و يك گوشت  پنجره باشد.
    116-خدا گر ز حكمت ببندد دري             ز رحمت زند قفل محكم تري        
    117-موش توسوراخ نميرفت چون دمش لای در گير كرده بود.                               
    118-آشپز كه دو تا شد غذا هم تمام شد.  
     119-آي خونه دار بچه دار        رخت چرکاتو وردار بیار
     120-توانا بود هر كه نادان بود.                                                                      
      121-ماهي رو هر وقت از آب بگيري ،جان مي دهد     
122-غسال ،هميشه در غسال خانه است .                         
123-رانندگي از كه آموختي؟از راهنمايي رانندگي.         
124- كوه به كوه نمي رسه ،ولي ساربان به شترش مي رسه.         
125-زگهواره تا  گور دانش بجوي            كه هرگز نيابي نشاني ز شوي             
126-ماهي رو هر وقت از اب بگيري، گريه مي كنه               
127-عموی من وقتي میره سفر، بر ميگرده مي گه چه خبر؟                                    
128-مزن بر سر ناتوان دست زور، كه آخر يه روزي ميفتي توگور                                   
129-مزن بر سر ناتوان دست زور ،  بيا دخترك ظرف ها را  بشور
130-مزن بر سر ناتوان دست زور ،سرش ميشكند احمق بي شعور
131-مشت ،نمونه ي آدم قلچماق است.
132-ادم خوش معامله ، افسارش دست مردم است.
133-زنبور نبين چه ريزه         نيشش ببين چه تيزه
134-سري كه درد نمي كنه، به چه درد مي خوره؟؟؟
135-بادمجان بد ،توش تخم دار ه .                                               
136-هركه بامش بيش ، مالياتش بيشتر .                                        
137-كوه به كوه نمي رسه          اما پيكان به زانتيا مي رسه .                               
138-دنيا رو آب ببره،عموي منو باد مي بره .                
139-بادمجان بم،شانس كرماني هاست.                                                          
140-تا نباشد غذايي، نمي ايد مهماني.                           
141-تا گوساله گاو شود ،چربي مامانش آب شود.                        
142-گر صبر كني، ز دزد محله حاجي بسازي.                                                       
143-ديوار ديوار شود ديوار چين.                                             
144-موش تو لونش نمي رفت ،چون چاق شده بود .                                                
145-اين موها رو با ارد سفيد كردم .                                           
146-قابل نداره  ، صاحبش لازم داره  .                                    
 147-كوه به كوه نمي رسه آدم به بن بست میرسه
148-كار امروز را براي فردا بگذار.                                           
149-درخت ها آخر پاييز در خوابند .                   
150-گل هارا هروقت از باغچه بچيني ،پژمرده مي شه.                                    
151-عروسي كه از خاله بدش مياد   ، به درد عمش مي خوره.
152-تو كه از محنت ديگران بي غمي ، نه ، شايد پسر خاله شلغمی                              
153-به كچلي گفتند: چرا مو نميكاري ؟گفت :"من از اين قرتي بازيا خوشم نمياد"
154-مستاجر جاش تنگ بود ،صاحب خونه رو بيرون كرد.
155-جوجه هارو اخر پاييز كباب مي كنند.
156-هرجا سوپه مش رحيم توپه.
157-خربزه رو خوردي،  بايد تهشو با قاشق تميز كني حيفه!
158-هركه وزنش بيشتر ،دردش بيشتر.
159-چاه مكن بهر كسي  ، بهر خودت بكن به نفت برسي.
160-خرما از كره گي ، فهم نداشت.
161-تنبل چو تنبل بيند ،خوشش ايد.
162-يه ابر بارون نداره.
163-خدارا بر آن بنده بخشايش است         كه نرخ دلارش در افزايش است.
164-کلاه آب برده بر سر صاحبش کوتاهه.
165-آستین کهنه ، بخور نان خشکه
166- کوه به کوه نمی رسه، ولی زنبور به کندو میرسه.                                            
167-سعدیا  مرد نکونام نمیرد هرگز   مرده آن است که مشتش  بزنی جم نخورد.
168- ماما که دوتا شد ،هزینه زایمان دو برابر می شه.
169-هرکی خارج میره ،پای خرجش هم می نشینه.
170-کوه به کوه نمی رسه آدم به اتوبوس.
171- لقمان را گفتند:"ادب از که اموختی ؟ گفت: به تو ربطی نداره "
172-آب که سر بالا  میره، قورباغه شروع به رقصیدن می کنه.
173- میمون هر چه زشت تره  ، پول جراحی پلاستیکش بیشتره.
174-اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده       بدان بنزین نداره سکته کرده
175-جواب ابلهان کف گرگی است.
176-با یک برگ زرد پاییز نمی شه.
177-جوجه رو آخر شاندیزمی خورند.
178-یک تاره مو برای کچل غنیمته.
179-یک آمپول به خودت بزن ،یک قرص هم بده من بخورم
180-به شتر گفتند گردنت کجه.گفت :هرکس این حرف را زده با من لجه.
181-آهسته برو آهسته بیا   که کفش خیلی گران است.
182-گربه دستش به گوشت نمی رسید، گفت :سهم مرا چرخ کرده بدهید.
183-هرکس فیلم هندی ببیند ،باید پای گریه هایش  هم بنشیند.
184-بایک گل زنبور ها دعواشون می شه.
185-به یکی چایی نمی دهند ،سراغ نسکافه را می گیره.
186-خر را می برند عروسی، نه برای خوشی ،برای آب کشی.
187-موش توی لانه اش جا نمی شد، گربه را هم دعوت کرد.
188-هرکسی که خربزه می خورد باید پوستش را به گوسفندان بدهد.
189-مژده ای دل  که مسیحا نفسی می اید      هر دم از پنجره ما مگسی می اید
190-مار از پونه بدش میاد، پونه گفت: من ریحونم.
191-تو که لالایی بلدی ،چرا به بچه ات  قرص خواب می دهی؟
192- کبوتر با  کبوتر غاز با غاز           عروسی می کنه قورباغه با غاز
193-در استامپ بازه ، حیای انگشت کجایه؟؟
194-دیوانه چو دیوانه ببیند، دیوانه تر شود.
195-هر آسیاب نو، کر کر داره ، هر بچه ی کوچکی نق و نق داره.
196-این میدان و این فوتبال.
197-از گل در آمدن و در لجن افتادن.
198-آ ن قدر چشمانش بهاری است،که آمدن پاییز را نمی فهمد.
190-آب درآب سردکن وماتشنه لبان می گردیم .
200-پرادو سواری ،دو لا دو لا نمی شه .
201-پاتو از پارکتت درازتر نکن .
202-هری پاتر ،آخرش خوشه.
203-قربون بند کیفتم ،تا کارت سوخت داری رفیقتم.
204-ندیدیم اورانیوم، ولی دیدیم دست مردم.
205-ادکلن آن است که خود ببوید، نه آنکه فروشنده بگوید.
206-سرش، بوی پیتزا سبزیجات می ده.
207-مقصود تویی این فلش و   سی دی     بهانه.
208-یک پاورپوینتی  بسازم که یک وجب تشویق روش باشه .
209-سی دی و  فلش هفت دست ،علم ودانش هیچی.
210-کوه به کوه نمی رسید بینشون تله کابین گذاشتن.
211-دیگ به دیگ می گه ،ته دیگ داری؟
212-زگهواره تاگور پارتی بجوی.
213-چه خوش گفت رستم به اسفندیار          که sms جدیدتو ورداربیار
214-سنگ مفت ، شیشه همسایه ها  هم مفت !
215-اگه نخوردیم نان گندم ،برای این بوده که نانوایی بسته بوده.
216-فبلش یاد هندوستان کرد ،براش ویزا گرفت.
217- از خر شیطون اومد پایین، سوار مترو شد. 
218- وقتی کسی دست به سیاه وسفید نمی زنه ،حتما مار گزیده است. 
219- مامورم ومغرور. 
220- ما هنوز اندر خم خمیازه ایم. 
221- تو اگه کمباین داری ، چرا زمین خودتو شخم نمیزنی؟
222- جیک جیک مستونت که بود ، برای چی توی بانک حساب آتیه باز نکردی؟
223- به روباهه میگن کو شاهدت ، میگه روز دادگاه از وکیلم بپرسین.
224- در ماکروفر بازه ، حیای گربه کجاست؟
225- بار کج ، اگه توی صندوق عقب باشه به مقصد میرسه.
226- مرغ همسایه ، غاز نیست ، اما کارمند رسمی شرکت تلاونگه.
227- بنده خدا آردشو بیخته و کارخونه آرد امروز تعطیله.
228- آب از جوی رفته رو ، با موتور پمپ میشه بهش برگردوند.
229- نخوردیم نون گندم ، اما تو تلویزیون ، پیتزا خوردن مردمو که دیدیم.
230- آب تو آبسرد کنه و ما ، تشنه لبان ، دنبال آب معدنی ، از این مغازه به اون مغازه.
231- از کلاغه هم که بپرسی ، میگه بچه ی من شبیه محمد رضا گلزاره.
232- از این ستون تا اون ستون ، کابل اینترنت کشیدن.
233- یه سیب رو که بندازی هوا ، طبق قانون جاذبه مجبوره بیاد پائین.
234- هر کی خربزه میخوره ، پای عوارض کود شیمیائیش هم میشینه.
235- از بیکاری ، آب تو آسیاب برقی 99 کاره میکوبه.
236- آزمایش دی.ان.ای ، ثابت کرد سگ زرد برادر شغال نیست.
237- هرکه بامش بیش ، خرج قیرگونی و ایزوگام و پایان کارش بیشتر.
238- حناش دیگه پیش ما رنگی نداره ، موهاشو رنگ میکنه.
239- خشت اول چون نهد معمار کج ، ثریا خانم فوق لیسانس معماری خونده ، درستش می کنه.
240- شتر که خار میخاد ، میره از سوپر مارکت سر کوچه یه بسته میخره.
241- هیچ گربه ای برای رضای خدا ، سوسیس و کالباس نمیخوره.
242- به شتره میگن چرا گردنت کجه؟ میگه امان از ارتوپد ناشی.
243- موش تو سوراخ جا نمیشه ، یا رژیم میگیره یا روغنشو عوض میکنه.
244- چاقو هیچوقت دسته خودشو نمیبره ، مگر چاقو ضامن دار تاشو.
245- ماشین ما ، از پایه یگانه سوز بوده.
246- در سفینه فضایی و چاه نفت خلیج مکزیک رو میشه بست ، در دهن مردمو نمیشه.
247- تو شهر (شهرستان ) راهش نمیدن ، سراغ شهرداری و فرمانداری رو میگیره.
248- یه آمپول به خودت بزن ، یه سرم 1000 سی سی به دیگران.
249- بچه یکیش غمه ، دوتاش کمه ، سه تاشو گفتن 3 میلیون میدن.
250- هیچ خودرو سازی نمیگه ماشینای ما خود به خود آتیش میگیرن.
251- خدا یکی ، زن یکی یکی.
252- سری که درد نمیکنه رو ، سی تی اسکن و نوار مغز برای چیه؟
253- چرخای اتومبیل پیش کشی رو که نمیشمرن.
254- آتیش که بیفته ، تر و خشک رو با کپسول آتش نشانی میشه خاموش کرد.
255- دندونی که درد میکنه ، باید عصب کشی بشه خیلی خرجشه.
256- آب که سربالا بره ، قورباغه گیتارشو برمیداره و رپ میخونه.
257- زمستون رفت و سیاهیش موند به کربن فعال.
258- زبان سرخ ، سرسبز و زرد و آبی نداره . حالا هی موهاتو رنگ کن.
259- موش توی سوراخ نمی رفت ،چون کلید در خانه را نداشت.
260- قطره قطره جمع گردد وانگهی پول قبض آب زیاد شود.
261- جوجه را آخر پاییز داماد می کنند.
262- به دعای گربه ی سیاه ،گربه سفیدها عروس می شوند.
263- شتر در خواب بیند شیر سواری .
264- آشپز که دوتا شد ،غذاها اضافه شد.
265- شتر سواری با خانواده چه صفایی که نداره!
266- کوه به کوه نمی رسه ولی آدم به کوه می رسه!
267- دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند      کچلی را بگرفتند و سرش شانه زدند.

 می توانید اقدام به برگزاری مسابقه ضرب المثل ها نمایید. در این مسابقه، شما کاربرد دو ضرب المثل را بیان  می کنید و بچه ها باید ضرب المثل را حدس بزنند تابرنده مسابقه شوند .
جهت ایجاد و افزایش خلاقیت در دانش آموزان می توان تعدادی ضرب المثل را برای تغییر

ابتکاری  در اختیارشان گذاشت.
 دانش آموزان عزیزلطفا بر اساس ضرب المثل های داده شده و با مشورت گروهی زیباترین
 ضرب المثل تغییر داده شده را در جای خالی  بنویسید.1-شاهنامه آخرش خوشه.............آخرش ................... 2- هرکه بامش بیش برفش بیشتر    هرکه ........بیش ............بیشتر 3- کوه به کوه نمی رسه ،آدم به آدم می رسه...........به ...........نمی رسه ........به .....می رسه. 4- آشپز که دوتا شد آش یا شور میشه یا بی نمک ......که دو تاشد ....یا ....میشه یا..... 5- سوغات مورچه پای ملخه.       سوغات ...............،.................است. 6- با یک گل بهار نمیشه. با یک ......،................نمیشه. 7- اگر لالایی بلدی چرا خوابت نمی گیره؟ اگر......بلدی چرا................................. 8- به روباه گفتند شاهدت کیست گفت:دمم. به .......گفتند شاهدت کیست ؟گفت:.......... 9- تا به آب نزنی شناگر نمی شوی.   تا ...........نکنی ........نمی شوی. 10- تنبل نرو به سایه . سایه خودش میایه.   ................نرو به ............   .......خودش ............. 11- شتر دیدی ندیدی.         .......دیدی ، ندیدی. 12- لنگه کفشی در بیابان نعمت است. ..........................در .....................نعمت است. 13- دیوار موش دارد موش هم گوش دارد.       .......،  ............دارد ...........هم .............دارد. 14- سر باشد کلاه بسیار است.   ................باشد ...............بسیار است. 15- سگ زرد برادر شغال است. .................برادر ...............است. 16- سواره از پیاده خبر نداره.................از ....................خبر نداره. 17- علف باید به دهن بزی شیرین بیاد  ....................باید................................. 18- کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد. ......................از ....................... 19- مرغ یک پا دارد. .......................یک ................دارد. 20- هر کجا مار هست گنج هم هست.     هر کجا.....هست...........هم هست. 22- هزار کلاغ را یک کلوخ بس است. هزار ....را یک ........بس است. 
23- یا مرغ باش بپر یا شتر باش ببر. یا......باش ....یا ....باش .............

زبان سرخ ، سرسبز و زرد و آبی نداره . حالا هی موهاتو رنگ کن.
دوخط موازی به هم نمی رسه ،ولی آدم به آدم می رسه
دایره ، مثلث رو دید  . بهش قطر نداد.
اقلیدس نقطه رودید  . بهش  خط نداد.
 یه مستطیل واست بسازم که صدتا مربع از توش در بیاد.
مثلثی به مثلثی می رسه می گه برو قطر نداری.

 می توانید اقدام به برگزاری مسابقه ضرب المثل ها نمایید. در این مسابقه، شما کاربرد دو ضرب المثل را بیان  می کنید و بچه ها باید ضرب المثل را حدس بزنند تابرنده مسابقه شوند .
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
دریکی از جلسات ،از بچه ها می خواهم که برای ضرب المثل ها معادل یابی کنند
 .اگر بتوانید کتاب هایی در اختیار آنها قرار دهید که استفاده کنند ،بهتر است
 .می تواند یک موضوع تحقیقی هم باشد. چند نمونه ازاین موارد:

1-چراعاقل کندکاری که باز آرد پشیمانی =حسنک نه دردی داشت نه بیماری
 ،سوزن به خودش می زد ومی نالید.

2-اگر مرگ نبود،آدم آدم می خورد.=مرگ مشکل گشاست .

3-آدم گرسنه خواب نان سنگک می بیند =شتر در خواب بیند پنبه دانه.

4-کوه به کوه نمی رسه ،آدم به آدم می رسه =گذر پوست به دباغ خانه می افته.
اگر موردی نتوانستند بیابند باهم فکری در گروه خودشان معادل سازی کنند.

داستان های بچه ها

یکی بود یکی نبود ،خانواده ای با وضعیت مالی متوسطی بود .

 پسر پدری پیر ،با ژاکت کرم ،کت و شلوار قهوه ای وعصایی خردلی وکلاهی سیاه و کله ای کچل . سن او حدودا 70 سال . پسر هم موی و چشمی سیاه و لباسی خاکستری هم چون سرنوشتش تیره وتار.

پدر گفت: " ای پسر به جای مفت خوری ،بیا برو سربازی تا یک کمی آدم بشی . "

پسره هم یک هفته می رفت و نمی رفت ،هفته ی دوم جیم می شد،می آمد خانه ی خواهرش . پدرش هم فکر می کرد پسرش در سربازی به سر می برد ،برایش هی پول می فرستاد ، به امید این که پسرش دارد آدم می شود و فولاد آب دیده .

نگو خواهرش را هم سر کار گذاشته ، این نا کس.

خواهر هم  به این هوا که برادرش سر به راه شده ، رفت برای او به خواستگاری .

آن هم چه دختری که هیچی از خانومی کم نداشت. پسر هم که کارنامه اش نشان می داد که دروغ پشت دروغ می بافد وخسته هم نمی شود.

دروغ هایی می گفت از راست هم راست تر . بالاخره بعد از چند ماه ، کاشف به عمل آمد که او اصلا سربازی نمی رفته که هیچ ،معتاد هم شده.

پولهای پدرش راهم که از راه عرق ریزی به دست آمده بود ،به مواد افیونی می داد.

زنش هم که فکر می کرد به به !!!چه هلویی گیرش آمده ، نمی دانست این هلو، لولو میشه.

یک روز برادران دختر که یکی از دیگری تنومندتر بودند ،چنان پسر را زدند که به خر می گفت : دایی . شاید هم از ناعلاجی به خر می گفت : خانوم باجی.

اما دریغ از آدم شدنش که روزها، روز از نو و روزی از نو ، تکرار می شد .

داوود این پسر قصه ی ما ، نه تنها از دروغگویی دست برنداشت وآدم هم نشد ،بلکه همه چیزش را از دست داد .مال ومنال و خانواده و...

خانه ی آنها تهران وخانه ی زنش سنتر آباد بود ومحل سربازی اش یا سر کاری اش هم درگز . همان جایی که می خورد مز مز.

زنش زنگ می زد به محل خدمتش ومی گفت : با فرمانده ی گردان ، آقا داوود کار دارم.

می گفتند : چنین شخصی نداریم. چند ماه است فردی با این نام ونشان رفته به مر خصی وهنوز که هنوز است ، برنگشته تا چشممان به نور جمالش منور گردد. اگر او را دیدید به او بگویید چنان آشی برایش بپزیم که یک وجب ونیم روغن رویش بایستد.

اول که او را به چهار میخ می کشیم بعد زندانیش می کنیم وبعد هم به جایی می فرستیمش که عرب نی انداخت و جایی که در افسانه ها از او یاد کنند .

زنش افسانه  ، اتفاقی او را دید طبق معمول همیشه گول خورد وشنید که می گفت : " من کجا بودم و چه شد ؟ تصادف کردم و پا و دستم شکست. تو کجا بودی که تیمارم کنی ؟"

افسانه ی ساده لوح هم همه ی حرفهای فرمانده را برایش مو به مو تعریف کرد و گذاشت کف دستش.

داوود هم که اگر کلاهش آن طرف ها می افتاد ،نمی رفت برداردو سربازی را هم بوسید و کنار گذاشت وترک سربازی و سر باختن کرد.

الته ترک سربازی کرد نه ترک اعتیاد . همان لحظه هم برداشت به  زنش گفت: "سربازی که برای فاطی تمبون نمیشه . من می روم تهران کاری پیدا کنم . ماشاالله ماشاالله من مردم برای خودم."

چند ماهی را خوب کار کرد وپول فرستاد  تا زندگیش را سر و سامانی دهد ،اما ای دل غافل ،بعد از چند ماه نه پولش آمد ونه خودش . نه زنگ زد ونه نامه ای نوشت .

افسانه دیگر داشت به افسانه ها می پیوست. به کلی نا امید شده بود وتوی این فکر بود که چرا داوود این قدر گربه می رقصاند؟

به همین دلیل با چند تا از داداش ها بلند شد رفت تهران تا داوود را که مثل سوزنی در انبار کاه بود بیابد و به روستا بیاورد. ببیند او در چه وضعیتی است؟

خلاصه داوود را وقتی یافت دید با چند تن از رفقا که نه چه عرض کنم دشمنان دوست نما ،خانه ای را کرایه کرده وخلاصه چند تا معتاد و بزهکار جمع شده اند و روز گار را این چنین در فلاکت سپری می کنند.

روزها می خوابیدند و شبها مثل سوسک های شب بیدار، دنبال مواد می گشتند و دست فروشی هم می کردند تا خرج ومخارج مواد را در بیاورند.

درضمن پدر داوود هم ازدواج کرد با خانومی به نام حکیمه که در روستای نوروز آباد و ده اجدادی اش  زندگی می کرد .

حکیمه که زن بابا ، باشه زنی بود با خدا و با ایمان و متقی و از داوود خواسته بود تا بیاید وبرای ترک اعتیاد کمکش کنند. داوود هم چند باری اقدام کرد اما اراده ای نداشت وباز شروع می کرد.

افسانه پیش پدر داوود رفت و گفت بیایید فکری کنیم. پدر گفت: " او دیگر به حرف های من تره هم خورد نمی کند. من دنبال داوود گشتم نبود ،نگرد نیست. "

افسانه هم زاری کرد و ناله ی فراوان سر داد وبرسرزد که ای وای چرا خوب تحقیق و پرس وجو نکردم زن داوود شدم . و کشید آنچه کشید وچه کشیدنی!!!!!!!!

پیشنهادات من در زمینه قصه گویی وقصه نویسی

1-برگزاری کارگاه های آموزشی قصه گویی وقصه نویسی وانشا نویسی 

2-برگزاری کلاسهای آموزش ضمن خدمت در این زمینه که جذابیت ویژه خود را دارد .

3-درس قصه گویی می تواند جزو خدمات کتابخانه ای باشد وتوسط کتابداران محترم در ساعات خاصی برای

کودکان ونوجوانان اجرا گردد. 

4-شرکت در انجمن ادبی قصه وشعر 

5-برگزاری جشنواره قصه گویی وقصه نویسی از طرف مدرسه یا اداره

6-ایجاد شبکه قصه وشعردر یکی از رسانه ها 

7-رادیو مدرسه با صحبت با دانش آموزان وپخش شعر وقصه  در ساعات تفریح

8-ایجاد بانک شعر وقصه در کلاس یا آموزشگاه تا هر دانش آموز قصه یا شعری از خانواده ی خودش به این بانک

بسپارد وشعر یا قصه دیگری به امانت بگیرد وبه خانه ببرد. 

9-داشتن قصه گوهای سیار که اداره می تواند معلم های مازاد در مدارس را برای این کار به خدمت گرفته وبا

برنامه ریزی خوب روانه مدارس کند تا در کلاس های بی معلم قصه گویی کرده وشعر خوانی کنند وقت این گونه

دبیران ودانش آموزان نیز به هدر نخواهد رفت. 

10-موزه های هنر تاکید خود را از جمع آوری برتربیت انتقال دهند وبا قصه گویی ابزار پر قدرت پیوند را بین زبان واژه

ها وزبان تصورات تبدیل کنند و می توانند یک روز قصه گویی را به موضوع یک اثر در مجموعه شان اختصاص دهند. 

در این صورت بازدید کننده های بیشتری هم خواهند داشت. چنان چه شخصی در موزه حضور ندارد خود دبیر می

تواند این توانمندی را در خود ایجاد کند وبازدید ها را لذت بخش تر نماید. 

11-مدارس نیاز به متحول کردن پیوسته خود در حیطه های فرهنگی دارند مثلا برنامه ی درسی را با قصه گویی

ترکیب کنند وبه ابتکارات دبیران مختلف در این زمینه توجه شود. قصه ها وروایت ها در عین لذت وانگیزه ،درک

ویادگیری را به طرز شگفت آوری ،آسان می کنند. برایان ریچارد سون می گوید:

قصه گویی ابزار اصلی دانش بشری است.

12- بهتر است هر مشاور و روان شناس ومعلمی با انواع قصه آشنایی داشته باشد ودر صورت لزوم با گفتن قصه

هایی خلاق به مراجعان بازنده ی خود کمک کند تا در جاده ی گم شده ی برنده بودن ،قدم بگذارند. 

مناجات های یک نوجوان (نیایش نویسی) +  درد دلهای خداوند با ما

از آنجایی که نوجوانان ما هنگام نیایش، به راحتی با خدا صحبت نمی کنند و بیش از آن که با خداوند صمیمی و نزدیک باشند، رابطه عابد و معبودی را در نیایش هایشان قائل می شوند. از طریق انشانویسی وبا راهنمایی معلم می توان به این هدف بزرگ هم دست یافت.

به نظر من دلیل پرهیز از بر قرار کردن ارتباط صمیمانه با خداوند این است که نمونه نیایش های دوستانه و عاشقانه را در ادبیاتمان نخوانده ایم. 

مناجات، گفت و گوی دو سویه است و دو هدف اساسی  شناخت خود و شناخت خداوند را برای انسان به دنبال دارد.وقتی درباره خودمان با خدا صحبت می کنیم، نخستین نتیجه این گفت و گو خودشناسی و دومین نتیجه شناخت طرف دیگر مکالمه، یعنی خداوند است. به این ترتیب مناجات از حالت ابزار بودن در می آید و به وسیله تبدیل می شود. 

 با اشاره به مناجات هایی که در ادبیات فارسی آمده است بایدگفت: در همه فرهنگ ها، مناجات های ادبیات سبک ادبی نیست، بلکه یک موضوع است. 

 کهن ترین رد پاهای نیایش را در کتاب هاي مقدس  می توانیم پیدا  کنیم . 

در نیایش های قدیمی تر، با زبان کاملا فارسی و ساده با خداوند صحبت می شد، ولی به مرور نیایش هایی با واژگانی فخیم تر و دشوارتر نیز در ادبیات فارسی به چشم می خورد. 

 کتاب های "لیلی، نام تمام دختران زمین"، "نامه های خط خطی" و مجموعه شعر "چای با طعم خدا"، در خصوص نیایش در ادبیات کودکان  نوشته شده است.
 ما به غبارروبی فضای موجود و رسیدن به حس هایی بکرتر و تازه تر نیازمندیم. باید از میراث هایی که بر ذهنمان سنگینی می کند فراتر رفته و به تجربه های شخصی تری برسیم. 

بچه ها برای صحبت با خدایشان به نوعی دلیری و جسارت نیاز دارند و این امکان جز با فراتر رفتن از چارچوبهای موجود میسر نمی شود و باید بدانیم که تجربه این کار بسیار ارزشمند است.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------

"ساده می نویسم . به تو , که تمام فضای تنهایی هام رو پر می کنی . .. به تو که همیشه نزدیکی... به تو که صدام رو می شنوی و به حرف دلم گوش می دی..

ساده می نویسم برات که ساده گویی من چیزی از بزرگی و عظمتت کم نمی کنه . واسه تو که راز همه نجواهام پیش توه .خدایا ... من آن نیستم که همه می پندارند.تنها تو آگاهی و من که به راستی درون من چیست .

 خدایا تو مرا نزد همگان خوب و شایسته جلوه دادی و من بهتر از هر کس می دانم که شایسته آن نامهای نیکو نبودم ... اما با دریای لطف تو چه می توان کرد ؟ پروردگارم ... چه طوری می توانم در برابر عظمت تو فریاد برارم و تقاضای ذلت کنم ... و به همگان بگم که من اون نیستم که منو می خوانید ... اما آنگاه که تو مرا این جوری  می خواهی ناچیز ترین سپاسم در برابر تو سکوت منه ...شکر ... تو که تنها ترین تنهایی . برای تو که هر روز بارها وبار ها بهت می گم راضیم به رضات ... "

خدایا ، دلم رو اونقدر بزرگ کن که دعای همه بنده های خوبت توش جا شه ... صدای دعاهام رو اونقدر بلند کن که ناله همه دردمندا باهاش همراه شه ... دستام رو به درگاهت اونقدر بلند کن که به بلندی آسمون آبی دل همه آبی دلای عالم برسه ... و قلبم رو در محبتت اونقدر نازک کن که از زلال شیشه اش ، هر نسیم بهاری و هر عطر بهشتی و هر پرتو نوری هر چند کم سو ، عبور کنه ... و به عمق وجودم  راه پیدا کنه و من رو غرق در زیبایی تو کنه ... و رنگی به من بزنه ، از پالت بی انتهای رنگای تو ...

خدایا ... به من کمک کن تا آنچه را برام رقم زدی با آرامش و صبر بپذیرم . منو یاری کن تا پذیرفتن اون منو در دعا کردن به درگاهت کاهل نکنه... یاریم کن تا آنچه را می خوام تنها از تو بخوام و خواستن و رسیدن به آن منو از تو  حتی لحظه ای دور نکنه ... خدای خوبم ... کمکم کن تا در خواستن این خواسته همواره امیدوار باشم و در لحظه لحظه اون  به تو توکل کنم ... کمکم کن که به یاری تو در این مسیر ایمان قلبی داشته باشم و با یقین به اون بیاندیشم ... خدایا ... آفات و بدی های خواسته ام را از من دور کن تااونو  وسیله ای کنم برای نزدیکیم به تو ... و کمکم کن که در ابتدای خواستنم و در میان اون  و در انتهای اون بر محمد و خاندان پاکش درود فرستم و اونا رو زیباترین واسطه ها برای روا شدن حاجتم قرار بدم... آمین

نمی دانم اینها که می گویم مناجات است یا درد دل ... اما می دانم که درد است ... درد است اینکه مناجات هایم با تو دیر می شود ... درد است اینکه به کلبه دلم با تو سر نمی زنم ... به تاریخ مناجات قبلی ام نگاه کردم ... انگار که سالهاست با تو سخن نگفته ام ... دلم تنگ توست . چه کنم از دست این منِ من ... که تا هوایی مناجات می کنم ُ وسوسه ای در دلم می اندازد و هوایی ام می کند . چه کنم ... تو به دادم برس . کم کمک به سال می رسد دوری ام از کتابت ... که همنشینش شده بودم ... شاید از سال بگذرد مناجات خواندنم از صحیفه ات ... دلم را غبار گرفته ... فکرم راکد شده ... قلبم خاموش شده ... و نمی توانم حضور کودکی شیرین در زندگی ام را بهانه ای برای همه اینها کنم ... انگار که نفسم بهانه می خواست ... می اندیشیدم که حضورش رنگ تو را برایم پررنگ تر کند ... اما نفسم نمی گذارد ... گرچه کودکم پاک تر از همه پاکی هاست . گه گاه که برایش از تو و کناب و دوستانت می گویم ُ مانند فرشته ها به من گوش می دهد . آنچنان آرام که گویی لالایی آشنایی برایش می خوانم . پس او نیست سبب همه بی مهریم ... هرچه هست می دانم که تنها و تنها چاره اش پیش توست . کمکم کن مهربانم . راهی برایم بگشا . همتی در من بگمار تا  بسی بهتر از گذشته با تو خلوت کنم ... بیچارگیم را تنها تو می دانی و تنها تویی که همیشه با من می مانی ... و دردم را تنها تو درمانی ... تو که مهربان ترین مهربانانی ....

دلم کشید به جای سر زدن به فیسبوکم برای تو بنویسم ... و کاش دلم بیشتر از این نقشه ها می کشید و کاش کمتر یادم تو را فراموش می شد! دلم می خواست تا هر روز آنگاه که با پرتو شرقی خورشید از خواب برمی خیزم و هر شب که با جستجوی ستاره ای در دل آسمان لخت بی ستاره به خواب می روم نام تو را بر زبانم می بردم و با یاد تو روزم را آغاز و شبم را پایان می دادم ... دلم می خواست تا مثل آن روز که دلم برایت پر کشید و قلبم سرشار از سپاس شد ....هر لحظه دلم برایت پر می کشید و هر آن قلبم سرشار از سپاس می بود . دلم همه این لحظه های ناب را از تو طلب می کند . از تو که همه چیزی ... از تو که بی آنکه بگویم می دانی ... از تو که از شور نفسهایم کلمات دلم را می شنوی ... اما  با همه اینها من هم دلم می خواهد بگویم . چون زیباست برای چون تویی گفتن ...

خدایا به تو پناه می برم از حرف ناخواسته و بی منظوری که محبت بین افراد را کم کند یا از بین ببرد ... به تو پناه می برم از عملی که از سر غفلت رنجشی در قلبی ایجاد کند و به تو پناه می برم از فکر نسنجیده ای که سبب غرورم شود ... و در این لحظه همه خواسته ام از تو این است که کمکم کنی تا این خود نهفته در درونم را بهتر بشناسم ... ای مهربانترین وجود هستی.

----------------------------------------------------------------------------------------

اگر خدا قرار باشد با بنده هایش صحبت کند چه می گوید و چه درد دل هایی دارد؟

بنویس . می توانی از آیات قرآن هم کمک بگیری.(تلمیح)

سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد ه ام و نه با تو دشمنی کرد ه ام. (ضحی ۱-۲)
افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس۳۰)
و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام ۴)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام(انبیا ۸۷)
و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان توهم زده شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس ۲۴)
و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج ۷۳)
پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند، و قلبت آمد توی گلویت و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی .( احزاب ۱۰)
تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه ۱۱۸)
وقتی در تاریکی ها مرا بزاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی . (انعام ۶۳-۶۴)
این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده ای. (اسرا ۸۳)
آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح ۲-۳)
غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف ۵۹)
پس کجا می روی؟ (تکویر ۲۶)
پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات ۵۰)
چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟(انفطار۶ )
مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود (روم ۴۸)
من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (انعام۶۰)
من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می دهم (قریش ۳)
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگه با هم باشیم (فجر ۲۸-۲۹)
تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده ۵۴)

بیست توصیه برای دانش آموزانی که انشای 20 می خواهند.

سلام دانش آموز عزیز، اگر نمی توانی انشا بنویسی یا انشا نوشتن برای تو مشکل است، غضه نخور. با توصیه های زیر می توانی بهترین انشا را بنویسی و نمره 20بگیری. حالا با دقت سفارش های زیر را بخون وبه آن ها عمل کن.

1_ یادت باشد انشا همان گفتن است، اما گفتن مکتوب یعنی همان گونه که حرف می زنی می توانی ینویسی، حتی از گفتن هم آسان تر است . یا حتی شما می توانید گفتارتان را بنویسید. مثلا اگر برای خرید به مغازه رفتید و چیزی خریدید، همین رفتن به مغازه را ابتدا به زبان گفتار بنویس و سپس آن ها را تبدیل به نوشتار کن. با این کار شما انشا نوشته اید.

2_ با جمله های ساده شروع کن. ابتدا چند کلمه برای خود بنویس و سپس با آن ها جمله بسار. مثلا هر کلمه زیر را در یک جمله به کار ببر. سوسک، درخت، هواپیما، نمک.

3_ حالا سعی کن با دوکلمه که اصلا به هم ندارند، جمله بسازی. مثلا کلمات مداد و آسمان را در یک جمله به کار ببر.

4_در این مرحله سعی کن با سه کلمه یا بیش تر جمله نویسی. مثلا یخچال، مدرسه و کوهستان را در یک جمله به کار ببر.

5_ جمله هایی با فعل های متفاوت بنویس.

6_ اگر می خواهی جمله هایت زیبا باشند، کافی است که جلوی کلمه هایت یک کلمه << مثل>> بنویسی وسپس با آن ها جمله بنویسی. اگر این کار را انجام دهی از آرایه ادبی تشبیه استفاده کرده ای حالا جمله های زیر را ادامه بده.

خورشید مثل .... مادر مثل...

7_ بعضی کلمات را می توانی در دو معنای متفاوت به کارببری. مثلا کلمه ستاره را یکبار در معنای اسم دختر ویکبار به معای ستاره ای که در آسمان است در جمله به کارببر.

8_ سعی کن هرچه به ذهنت می آید بنویسی. سپس می توانی برگردی و آن ها را ویرایش کنی .

 ( از نوشتن نترس)

9_ از هر موضوع کوچک برای نوشتن استفاده کن . مثلا اتفاقی در راه مدرسه، رفتگر محله تان، کاسب محله تان و...

10_ بعداز جمله نویسی، بند (پارگراف) نویسی را تمرین کن. هر چه می خواهی بنویسی در یک بند بنویس. حالا در یک بند بنویس<< وقتی بهار می آید چه حسی داری.>>

11_ برای موفقیت در هر کاری نیاز به تمرین است وبرای موفقیت در انشا نویسی هم باید تمرین کنید وتمرین کنید وتمرین. یادتان باشد هیچ نویسنده ای از مادر نویسنده به دنیا نیامده، بلکه با تمرین کردن، نویسنده شده است.

12_ هر هفته یک داستان کوتاه بخوانید و به کلمات وجمله های آن توجه کنید. وببینید اگر شما جای نویسنده داستان بودید چه کلمات دیگری استفاده می کردید. آن ها را بنویسید.

13_ داستان ها را خلاصه کنید. برای خلاصه کردن کافی است داستان را برای کسی تعریف کنید و آن ها را بنویسید.

14_ برای این که خوب بنویسید باید خوب نگاه کنید وچشمان بینا داشته باشید. به اطرافتان نگاه کنید وهر چه می بینید بنویسید.

15_ خداوند پنچ حس به ما داده است. سعی کنید از پنج حستان استفاده کنید. مثلا وقتی دست روی می کشیم احساس زبری یا نرمی به ما دست می دهد و...

16_ اگر چند کلمه هم معنا هستند از کلمه ای که زیبا است استفاده کنید. مثلا << بفرما، بنشین>> بک معنا دارد، اما می دانید << بفرما>> زیباتر است.

17_ سعی کنید برای کلمات، صفت های متفاوت بنویسید. اگر در این کار تمرین کنید دایره واژگان ذهن شما زیاد می شود. مثلا برای انار می توان صفت های سرخ، ترش، ملس، شیرین و... را به کار برد. شما چه صفت های دیگری برای انار می شناسید آن ها را بنویسید.

18_ از زبان اشیای اطراف خود حرف بزنید. مثلا از زبان کیفتان یا یخچل منزلتان یا تخته کلاس و... برای این کار کافی است خودتان را جای آن شی یا موضوع بگذارید.

19_ از نوشتن موضوعات خنده دار ( طنز) غفلت نکنید. برای این کار کافی است یک لطیفه درست کنید یا این که به لطیفه هایی که شنیده اید کمی شاخ وبرگ دهید و آن ها را برای دوستتان تعریف کنید.

20_ سعی کنید کوتاه بنویسید. طولانی نوشتن هنر نیست، بلکه هنر در کوتاه نویسی است. گاهی می توانید انشایتان را در یک جمله بنویسید. آن هم یک جمله زیبا وقشنگ و پرمعنا، این ها توصیه یک معلم انشا برای شما بود که اعتقاد دارد همه می توانند انشا بنویسند. به امید بیست های شما

دعایت می کنم

درمیان مردمی که می دوند برای زنده ماندن ، تو آرام قدم برداری برای

 زندگی کردن...

دعایت می کنم

تمام روزهایی که پیش رو داری آغاز روزهایی باشد که آرزو داری...

دعایت می کنم 

هر آنچه که لیاقتش را داری نصیب تو شود نه هرآنچه که آرزویش را داری ،

چرا که گاهی لیاقتت بیش از آن چیزیست که تصور می کنی ...

دعایت می کنم

سر هر پرتگاه دستت در دست خدا باشد و قلبت به امیدآینده مطمئن و قوی

 گردد  ...

دعایت می کنم

روحت از حوادث روزگار درامان و قلبت با یاد خدا شادمان باشد.

نکاتی مهم برای معلمان

با توجه به طراحی شیوه های جدید آموزشی، استفاده از روش های مشارکتی و فعّال تدریس، امری ضروری است.

·  به تعداد دانش آموزان، روش تدریس وجود دارد.

· در تمام روش های تدریس مشارکتی و فعّال دانش آموزان را سوار قایقی کرده ایم ؛ آن ها باید پارو بزنند و معّلم راهنمایی کند.

· سعی کنیم دانش آموزان را با مطالب درس، درگیر کنیم ؛ درست گفته اند که : اگر به من درس بدهید ،حفظ می کنم ؛ اگر به من بگویید فراموش می کنم و اگر مرا درگیر کنید، یاد می گیرم.

· خود ارزیابی ها کاری کاملاً شفاهی و دانش آموز خودش می فهمد که چه قدر فهمیده، صورت سوال را می خواند و جنبه ی روانی دارند . سوال چهارم گویای این است که : خودتان یک سوال بنویسید و به آن پاسخ دهید و سؤالات دیگری هم می توانید مطرح کنید . نیازی به نوشتن و پاسخ خودارزیابی در کتاب نیست .

· دانش های زبانی به روش استقرایی و استفاده از مثال تدریس شود و از اطلاعات اضافی که باعث انباشت ذهن و خستگی دانش آموز شود، جداً پرهیز گردد . فقط در حدّ کتاب درسی گفته شود نه بیشتر .

· در کارهای گروهی، دانش آموزان از هم یاد می گیرند ؛ می آموزند و می آموزانند ؛ به موقع سکوت می کنند و حرف می زنند و رفتار اجتماعی را در خود نهادینه می کنند . به دو سؤال از سؤالات بخش کارگروهی پرداخته شود .

· اغلب سؤالات بخش نوشتن ارزش املایی و انشایی دارند .

· هم خانواده، مختصّ زبان عربی است و در زبان های پیوندی وجود ندارد . در زبان فارسی با تساهل و تسامح قائل به هم خانواده برای واژگانیم .

· استفاده از مترادف واژگان و روابط معنایی، برای زیبایی و تأثیر بیشتر کلام در مخاطب است .

· شرط تلفظ برای واژگان وارداتی، زبان مقصد است . مثلاً، عید در عربی "عِید"، اما در فارسی "عَید" تلفظ می شود .

· هدف از قسمت مطالعه و پژوهش، حرکت از مطالعه به سمت پژوهش است ؛ بنابراین، لازم است هفته ای حداقل یک کتاب را به دانش آموزان معرفی کنیم تا علاوه بر یادگیری محتوا، با اطلاعات کتاب شناسی، با نحوه ی ارجاع و فهرست منابع و مأخذ و .... آشنا شود . اگر کتاب داستانی باشد، در کلاس درس در مورد "شخصیت ها و قهرمانان، درون مایه، لحن، زاویه ی دید و..."بحث شود .

· شعرخوانی ها، روان خوانی ها و حکایت، برای التذاذ ادبی و تقویت مهارت های خواندن است ؛ سعی شود از این قسمت ها، املا به عمل نیاید و سؤالی مطرح نگردد .

· درس آزاد، چون آیینه ای است که دانش آموز خود را در آن می بیند، بنابراین باید در برابر یک درس مهم و اصلی به آن اهمّیّت داده شود و وقت اختصاص داد . درس های آزاد در مقایسه با کل درس ها با این مثال قابل توجیه است .همین که دانش آموزان خود را در ردیف پدیدآورندگان آثار و مؤلفین کتاب می نویسد، به استعداد خویش پی می برد ؛ به خود باوری می رسد و عزّت نفس می یابد . درس های آزاد، نوعی انقلاب در کتب دوره ی راهنمایی است .

· شعر را معنی نمی کنیم، بلکه پیام اصلی آن را بیان می نماییم . اگر بیت به بیت معنی کردیم، فرصت نوشتن معنا، را به بچه ها ندهیم . سعی کنیم به کمک دانش آموزان معنی و مفهوم اشعار را تحلیل کنیم . به گلوگاه ها (تکیه) شعر توجه کنیم . مثلاً تا لحظه های پیش، دلم گورسرد بود .

· در باب قالب شعر (استفاده از شکل هندسی)، پیدا کردن ردیف و قافیه ی اشعار ،عناصر زیبایی سخن (آرایه های ادبی)بحث کنیم . از وزن شعر سخنی به میان نمی آوریم . از دانش آموزان بخواهیم اشعار را صامت خوانی کنند و سپس همراه خود ما، زمزمه و ترنم کنند .

· در مورد تاریخ ادبیات، دانش آموزان را به بخش آثار و اعلام ارجاع دهیم و از آن ها بخواهیم تا در حین تدریس، مطالب را از بخش آثار به دامن توضیحات (متن ها) منتقل و درج کنند تا همراه با تدریس گام به گام متن ها، پیش بروند .

· هم آوا بودن کلمات، یکی از مشکلات رسم الخط فارسی است و علت آن بیشتر مربوط به قرض گیری از دیگر زبان هاست . درست آن است که از طریق آموزش و کاربرد صحیح آن ها در جمله، مشکل را برطرف کنیم .

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

   1- با توکل به خدا درس را شروع می کنیم.

  2- اخلاص در عمل تدریس و تقوا را رعایت کنیم.

  3- زمان هر جلسه تدریس را در نظر داشته باشیم تا با کمی یا زیادی وقت مواجه نشویم.

    4- وقت کلاس را به مطالب بیهوده و کم فایده صرف نکنیم.

    5- سعی کنیم ساعت تدریس را تغییر ندهیم.

    6- به هنگام تدریس، نشاط روحی و عاطفی خود را حفظ کنیم.

   7- با خوشرویی تدریس کرده و همواره چهره بشّاشی داشته باشیم.

   8- احساسات و عواطف دانش آموزان را جریحه دار نکنیم.

   9- تلاش کنیم فضایی عاطفی بوجود آوریم.

   10- سعه ی صدر داشته باشیم و از فضل فروشی بپرهیزیم.

   11- وفای به عهد، خوش قولی و تواضع در تدریس را از یاد نبریم.

   12- به هنگام تدریس؛ آرامش خود را حفظ کنیم.

   13- از قضاوت ناصحیح نسبت به دانش آموزان پرهیز کنیم.

   14- اشتباهات خود را توجیه نکنیم.

   15- از علماء ،بزرگان و شخصیتهای دینی با احترام نام ببریم.

   16- از به کار بردن کلمات خارج از نزاکت بپرهیزیم.

   17- پرگوئی نکنیم، در واقع آنقدر بگوئیم که می توانیم بشنویم.

   18- رازدار و محرم اسرار دانش آموزان باشیم.

   19- از تعصب بیجا بپرهیزیم.

   20- از دانش آموزان توقعات بیش از اندازه نداشته باشیم.

   21- رسا و روان بودن کلمات و جملات را رعایت کنیم.

   22- از داشتن تکیه کلام پرهیز کنیم.

   23- در تدریس ذوق و سلیقه به کار ببریم.

   24- آرام و شمرده تدریس کنیم.

   25- ساده تدریس کنیم ؛اما عمیق.

   26- در املای کلمات دقت کنیم و کلمات را صحیح روی تابلو بنگاریم.

   27- ذوق و استعداد دانش آموزان را شناسایی و هدایت کنیم.

   28- بین دانش آموزان رقابت سالم و مثبت ایجاد کنیم.

   29- در برخوردها عدل و انصاف را رعایت کنیم.

   30- به دانش آموزان توجه و نگاه یکسان داشته باشیم.

   31- با دانش آموزان هم دردی کنیم.

   32- از تشویق به موقع غافل نشویم.

   33- سخن دانش آموزان را بی مورد قطع نکنیم.

   34- کارها و فعالیتهای مربوط به کلاس را بین دانش آموزان تقسیم و به آنها مسئولیت        بدهیم.

   35- در هنگام موعظه ، خود را مخاطب اصلی قرار دهیم.

   36- به مقررات محیط آموزشی، احترام بگذاریم.

   37- سعی کنیم کردار و رفتار خوبی از خود نشان دهیم.

   38- پیش از تدریس، شناختی اجمالی از وضعیت ، موقعیت و سطح معلومات دانش آموزان       به دست آوریم.

   39- بیش از اندازه در کار دانش آموزان ، خود را دخالت ندهیم.

   40- به کار خویش ایمان داشته باشیم.

   41- سعی کنیم شخصیت علمی و اجتماعی خویش را پیش دانش آموزان سبک نکنیم.

   42-مقررات خشک و افراطی را از کلاس دور کنیم.

   43- نسبت به فعالیت دانش آموزان بی تفاوت و بی توجه نباشیم.

   44- در تدریس از گروه گرائی و خط بازی خودداری کنیم.

   45- بر موضوعات درسی ، تسلط و از آن اطلاع کافی داشته باشیم.

   46- در افزایش آگاهی ها و محتوای علمی و درسی خود بکوشیم.

   47- به سؤالات دانش آموزان با لحن خوب و مناسب پاسخ دهیم.

   48- مطالعه پیش از تدریس و آمادگی قبلی جهت تدریس داشته باشیم.

   49- برنامه ریزی درسی داشته باشیم.

   50- از ابتکار و خلاقیت در تدریس استفاده کنیم.

   51- از روشهای تدریس و نحوه ی به کار گیری آنها آگاه باشیم.

   52- به کیفیت شروع ، ادامه و پایان درس توجه داشته باشیم.

   53- به هنگام تدریس مطالب ، تنوع را فراموش نکنیم.

   54- از تجربیات درسی و تدریس دیگران استفاده کنیم.

   55- در هر درس مطالب نو وتازه ای بیان کنیم.

   56- سعی کنیم دانش آموزان در ارتباط با درس فعالیت عملی داشته باشند.

   57- دانش آموزان را نسبت به یادگیری درس تشنه کنیم.

   58- در صورتی که احساس خستگی در چهره دانش آموزان مشاهده کردیم، از ادامه تدریس خودداری کنیم.

   59- سعی کنیم همواره اشکالات تدریس خود را رفع کنیم.

   60- موضوع و عنوان درس را در ابتدای تدریس مشخص و بازگو کنیم.

   61- درس را مرحله به مرحله تدریس کرده و از شاخه به شاخه پریدن بپرهیزیم.

   62- بیش از اندازه ی معمول به جزوه ، کتاب و یا متن درس نگاه نکنیم.

   63- از طرح شبهات و اشکالات بدون جواب بپرهیزیم.

   64- جمع بندی درس را در انتها فراموش نکنیم.

   65- از داشتن لحنی یکنواخت و تن صدای ثابت بپرهیزیم.

   66- در هنگام تدریس ، در یک مکان ثابت توقف نکنیم.

   67- دقت کنیم تمرین ها یا مسائل ( تکالیف) در حد توان دانش آموزان باشد.

   68- در هنگام تدریس از وسائل و امکانات آموزشی موجود حداکثر بهره را ببریم.

   69- در هنگام تدریس حتی الامکان از مثال استفاده کنیم.

   70- خلاصه ی درس را در انتهای تدریس بازگو و از دانش آموزان نیز بخواهیم.

   71- ظاهری آراسته و منظم داشته باشیم و در نظر بگیریم که زیبایی ، سادگی است .

   72- در کارهایمان نظم داشته باشیم تا الگوئی مناسب برای دانش آموزان باشیم.

   73- نتایج ازمونها را بررسی کنیم تا نقاط ضعف و قوت را بیابیم.

   74- در هنگام خشم، بر احساسات و عواطف خود غلبه کنیم.

   75- در تمام کارهای خود ، قاطعیت و برش داشته باشیم.

   76- دانش آموزان را در بالا رفتن از نردبان علم و دانش یاری کنیم.

   77- در هنگام تدریس سعی کنیم تمام توجه دانش آموزان را به خود جلب کنیم.

   78- فرصت انتقاد از خود را به دانش آموزان بدهیم.

   79- از اینکه نسبت به پاسخگوئی به برخی از سؤالات قادر نیستیم ، هراس به خود راه 

   ندهیم و به راحتی اقرار کنیم که پاسخ آن را نمی دانیم.

   80. از قبل روش تدریس را مطالعه نمایید.

افزایش خلاقیت دانش آموزان در درس ادبیات  + بارش فکری

برای افزایش خلاقیت دانش آموزان در درس ادبیات می توان کارهای زیر را انجام داد:

1-طراحی جدول کلمات متقاطع در رابطه با دروس مورد نظر

2- بازی واژگانی وگسترش گنجینه لغات وایجاد ذوق ادبی

3- تهیه کتاب داستانهای متفاوت مثلا با پارچه ،کلاژ، طرح سیب یا......

4 - نمایش رادیویی واجرای صداهای حاشیه ای

5- قصه سازی ،نقالی ونمایش عروسکی وپانتومیم و....

6 - نگارش خلاق واین که قاعده وقانون خاصی آموزش ندهیم تا هرکس آزادانه با سبک خودش بنویسد.

 7- آموزش وندها و واژه سازی جدید وابتکاری وخوش ساخت

8- ساخت آهنگ جدید ومتنوع برای شعرها

9- آشنایی وکاربرد نثرهای زیبای ادبی در نوشته ها

10- نوشتن شعر های کتاب روی تخته و خالی گذاردن  جای برخی از کلمه ها

 وتغییر بعضی از واژه های آن مثلا به طنز

 11- نقاشی خلاقانه برای هر درس کتاب یا هر انشا یا شعر وداستان ها.

 12- انواع امتحان گرفتن مثلا اپن بوک (open book)یا مشورتی وبا تبادل نظر در گروه

13-تغییر زاویه دید مثلا از سوم شخص به اول شخص یا بالعکس (خود جایگزینی در داستان)

---------------------------------------------------------------------------------------------------

جهت ایجاد و افزایش خلاقیت در دانش آموزان می توان تعدادی ضرب المثل را برای تغییر ابتکاری در اختیارشان گذاشت.

 دانش آموزان عزیزلطفا بر اساس ضرب المثل های داده شده و با مشورت گروهی زیباترین ضرب المثل تغییر داده شده را در جای

 خالی  بنویسید.

1-شاهنامه آخرش خوشه.............آخرش ...................

2- هرکه بامش بیش برفش بیشتر    هرکه ........بیش ............بیشتر

3- کوه به کوه نمی رسه ،آدم به آدم می رسه...........به ...........نمی رسه ........به .....می رسه.

4- آشپز که دوتا شد آش یا شور میشه یا بی نمک ......که دو تاشد ....یا ....میشه یا.....

5- سوغات مورچه پای ملخه.       سوغات ...............،.................است.

6- با یک گل بهار نمیشه. با یک ......،................نمیشه.

7- اگر لالایی بلدی چرا خوابت نمی گیره؟ اگر......بلدی چرا.................................

8- به روباه گفتند شاهدت کیست گفت:دمم. به .......گفتند شاهدت کیست ؟گفت:..........

9- تا به آب نزنی شناگر نمی شوی.   تا ...........نکنی ........نمی شوی.

10- تنبل نرو به سایه . سایه خودش میایه.   ................نرو به ............   .......خودش .............

11- شتر دیدی ندیدی.         .......دیدی ، ندیدی.

12- لنگه کفشی در بیابان نعمت است. ..........................در .....................نعمت است.

13- دیوار موش دارد موش هم گوش دارد.       .......،  ............دارد ...........هم .............دارد.

14- سر باشد کلاه بسیار است.   ................باشد ...............بسیار است.

15- سگ زرد برادر شغال است. .................برادر ...............است.

16- سواره از پیاده خبر نداره.................از ....................خبر نداره.

17- علف باید به دهن بزی شیرین بیاد  ....................باید.................................

18- کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد. ......................از .......................

19- مرغ یک پا دارد. .......................یک ................دارد.

20- هر کجا مار هست گنج هم هست.     هر کجا.....هست...........هم هست.

22- هزار کلاغ را یک کلوخ بس است. هزار ....را یک ........بس است.

23- یا مرغ باش بپر یا شتر باش ببر. یا......باش ....یا ....باش .............

ااهداف معلّم :
- شناخت دانش آموزانی که در زمینه ی داستان نویسی استعداد دارند .
- آموزش استفاده ی مناسب از زبان گفتاری و نوشتاری.
- پرورش قدرت تخیّل و تفکّر دانش آموزان .
- علاقه مندکردن دانش آموزان  به شعر.                 

- ایجاد تنوّع  بیش تر درکلاس .
- آشنایی دانش آموزان با شاعران به خصوص شاعران معاصری که برای این گروه سنّی شعر سروده اند .
این مرحله با دو روش قابل اجرا است :
معلّم داستانی کوتاه و ناتمام برای دانش آموزان می خواند و ازآن هامی خواهدکه پایان مناسبی برای این داستان ناتمام بنویسند و هم چنین عنوان مناسبی نیز برای داستان انتخاب نمایند. در این روش معلّم درباره ی زبان نوشتاری و گفتاری و تفاوت آن ها توضیح می دهد و ضرورت استفاده از این دو زبان را بیان می کند .
معلّم ، اشعار چهار پاره ای را که مورد علاقه ی دانش آموزان است انتخاب می کندو سپس بند اوّل شعر را کامل می خواند و بندهای بعدی را وقتی  به قافیه می رسد مکث می کند تا دانش آموزان قافیه ی آن را حدس بزنند ، تاپایان  شعر به همین روش خوانده می شود .
این مرحله به صورت شفاهی اجرا می شود و شور و شعف خاصّی  بین دانش آموزان کلاس ایجادمی کند . این مرحله در دو جلسه قابل اجرا است .
 روش « بارش فکری »                            

یکی از مهارت های مورد نیاز ، برای مقابله با مشکلات و چالش ها است . این تفکّر ما را وادار می سازد که انگیزه­های آنی خود را بررسی و به تفکّر عادت کنیم . یکی از مهارت هایی که لازم است برای فراگیری « تفکّر نقّادانه »  به دانش آموزان آموزش داده شود ، استفاده از روش « بارش فکری » است . مهارت تفکّر نقّادانه آموختنی است و یک معلّم دلسوز می تواند با طرّاحی موضوعات مختلف و به کارگیری آن ها ، اصول اساسی این مهارت را به دانش آموزان یاد دهد .
روش بارش یا طوفان فکری ، یکی از روش های تقویت زمینه های بالقّوه ی خلّاقیّت است که سه محور اصلی دارد :
دانش و مهارت ها :                                                                                              
انگیزه ی درونی ؛
داشتن تفکّرخلاق .

لازم است که در تعریف بارش فکری به چند نکته ی اساسی اشاره شود . روش بارش فکری ، روشی گروهی است و درآن تلاش فکری و ذهنی به طور گروهی صورت می گیرد تا راه حلّی  به دست آید و راه هایی برای حلّ مسئله یا موضوع پیشنهاد شود ؛
این مهارت ، نوعی حمله ی ذهنی به موضوع مورد نظر است و طیّ آن ، شرایط ابراز نظریات افراد فراهم می گردد.
این مهارت دارای قوانین هفت گانه است که رعایت این قوانین بسیار لازم و ضروری است :
- عدم انتقاد ؛ زیرا که انتقاد و اعتراض به اندیشه های غلط یا صحیح افراد ، روند  فعالیّت را کند می کند و فکر آنان را به سوی انتقاد سوق می دهد و از تفکّر درباره­ی موضوع بازمی مانند.
- عدم قضاوت و ارزشیابی در مورد اندیشه و فکر اعضا ؛ درصورت رعایت نکردن این مورد ، وقت جلسه را تلف و فکر افراد منحرف می شود . در نتیجه ، فرصت تفکّر و بارش فکری کاهش می یابد .
- توجّه و استقبال از اندیشه ها و نظریات مختلف ؛ این کار باعث ایجاد اندیشه های خلّاق و پویایی فکرمی شود.
- ترکیب و تلفیق و تغییر اندیشه های دیگران ؛ این عمل باعث ایجاد نظریات جدید می شود و زمینه ی بازنگری نظریّات را فراهم می­ کند؛
- مورد توجّه قرارگرفتن افکار و نظریات تازه ؛

- حضور داوطلبانه ی افراد ؛ یعنی هر کس بامیل و علاقه و با توجّه به انگیزه ی درونی خود می تواند در این جلسات شرکت کنند.
- مشابه سازی نظرات : می توان نظریات نزدیک به هم را مشابه سازی نمود و اندیشه های تازه و بکری را تولید کرد . فعّالیّت افراد گروه با هدایت مسئول جلسه شروع می شود و افراد ، اندیشه های خود را بیان می کنند و منشی ، آن ها را ثبت می کند . در واقع فعّال­ ترین بخش این روش ، اجرا و هدایت جلسه است . زمان و طول جلسه نیز بین 20 تا 45 دقیقه است .
تشکیلات جلسه ی بارش مغزی عبارت اند از:
-رئیس گروه ؛ دونفر ؛ منشی (یک یا چند نفر) ؛ اعضای شرکت کننده (که می توان از ده نفر به بالا متغیِّر باشد ) ؛ مشاهده کنندگان .
در الگوی تدریس بارش فکری ، دانش ­آموزان با انگیزه ی زیاد درباره­ ی موضوعی که مطرح شده است ، می اندیشند و پیشنهاد می دهند . همه ی گروه های شرکت کننده ، باید از این واقعیّت آگاه باشند که کمیّت  پیشنهادها امری مهم است .
دانش آموزان باید ابتدا با قواعد جلساتِ بارش فکری آشنا شوند و سرگروه نیز اعضا را به رعایت قواعد ملزم کند . هنگام اجرای الگوی تدریس بارش فکری ، ایده ها باید طبقه بندی شوند و تا جایی که ممکن است توسّط دانش آموزان در فعّالیّت ها به کارگرفته شوند .
- تمامی ایده ها به استثنای شوخی های آشکار ، باید پذیرفته شوند .
- انتقادممنوع است. 

- هرچه ایده ها بیش تر باشد ، بهتر است ، (کمیّت به ایجاد کیفیّت می انجامد).
- اعضای گروه باید ایده های جدید بسازند.
در تجزیه و تحلیل نهایی ، هیچ ایده ای به شخص خاصّی تعلّق ندارد .  بنابراین اعضای گروه باید به بیان ایده ها تشویق شوند.
کمیّت مهم تر از کیفیّت است . امّا این امر نباید دلیلی بر رها سازی اعضای گروه از انجام تفکّر خلّاقانه و هوشمندانه باشد.
الگوی تدریس بارش فکری ، نوعی حمله ی ذهنی به موضوع است که طیّ آن ، شرایطی ایجاد می شود تا دانش آموزان فی البداهه نظر خود را ابراز دارند . در جریان بارش فکری ، هرگونه انتقاد یا اعتراض ، روند فعالیّت را کند می کند و فکر افراد را به جای تفکّر در موضوع به سوی انتقاد سوق می دهد .
مراحل اجرای الگوی تدریس بارش فکری :
- مرحله ­ی اوّل : طرح موضوع
- مرحله­ ی دوم : گروه سازی وشرح قوانین .
- مرحله­ی سوم : بارش ایده ها .
اصلی ترین و فعّال ترین مرحله ی این الگو ، تولید اندیشه و خلّاقیّت ( بارش ایده ها ) است. معلّم به دانش آموزان می گوید : « با توجّه به این که از قبل تا حدودی با مسئله آشنا هستید ، بهتر است هریک از گروه ها ، افکار و راه حل های خود را ارائه دهند .» برای ارائه ی راه حل های خوب ، باید مسئله ی داده شده در گروه بررسی و ایده های همه ی افراد یادداشت شود.

بارش ایده ها : تمرکزدانش آموزان روی بروز ایده ها و تأکید معلّم  به بیان تمامی ایده ها و کمیت پیشنهادها .
-مرحله ی چهارم : طبقه بندی ایده ها .
معلّم از گروه ها می خواهد ، ایده های خود را روی تابلو بنویسند و چنان چه هریک از گروه ها ایده های دیگری دارند ، می توانند به آن ها بیفزایند . سرگروه ها می توانند نظرات و ایده های تکراری را حذف کنند .

گروه ها باید نظارت اصلی  و خلّاق را بررسی ، و درصورت نیاز آن ها را اصلاح و سپس طبقه بندی کنند.
طبقه بندی ایده ها : دسته بندی ایده ها و تنظیم آن ها به ترتیب اولویّت و حذف نظرات مشابه و نامناسب.
-مرحله ی پنجم : ارزشیابی ایده ها .
در مرحله ی سوم تعداد زیادی طرح و ایده به دست آمده و در مرحله ی چهارم ، این طرح ها پالایش و نظرات باقی مانده طبقه بندی شدند. در این مرحله ، ایده های گروه های گوناگون بررسی و درباره ی مجموعه ی ایده ها اظهار نظر می شود .  بهتر است برای  موفّقیّت بیش تر در این کار ، ایده را از نظر میزان اهمیّت درجه بندی کنیم . برای مثال ، ایده های پر اهمّیّت را با درجه ی عالی و ایده های کم اهمّیّت را با درجه ضعیف نشان می دهیم .
درصورت کمبود وقت ، معلّم می تواند به صورت تصادفی ایده های یکی از گروه ها را بررسی کند .

با بررسی امتیازهای داده شده به ایده ها ، می توان فهمید که برخی ایده ها ارزش بالایی دارند و این راه حل ها می توانند در عمل، کارآیی لازم را داشته باشند .
ارزشیابی ایده ها : ارائه ی ایده های نهایی و پالایش شده ، اصلاح ایده های نادرست ( ازلحاظ علمی ) ، قضاوت درباره ی ایده ها و تأکید روی ایده های نو و خلّاق

برای تقویت مهارت نوشتن چه کنیم؟

برای تقویت مهارت نوشتن در دانش آموزانمان چه کنیم ؟

1-انجام فعالیتهای نوشتاری کتاب

2- تخته سیاهی در داخل حیاط مدرسه نصب شود تا دانش آموز هرچه دل تنگش می خواهد بنویسد.

3-با کلمه های مشکل  املایی جمله سازی کند.

4-  نوشتن درس آزاد کتاب

5- آموزش خط تحریری

6- کاربرد نکات نگارشی

 7- آموزش انواع نوشته

 8- آموزش شعر

 9- نوشتن یک سخنرانی یا اخبار از صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران

10- روی تخته به نوبت هرروز یک جمله قصار یا حدیث جدید بنویسند.

11- حل کردن جدول کلمات متقاطع

12-  متن املا فقط یک بار تکرار شود نه بیشتر در این صورت کسانی که مشکل شنوایی دارند در همان جلسه اول شناخته می شوند وتجربه شده است.

 13- از انواع روشهای املا گویی استفاده شود.

14-آموزش داستان نویسی کوتاه وطولانی

 15- داشتن پوشه کار ادبیات

16- زیبا نویسی،اگر  فقط یک صفحه مشق اما همان را زیبا وبا حوصله بنویسند بهتر از این است که زیاد اما بدخط بنویسند.

 17- سر نخی برای داستانها داده شود تا دانش آموزان آن را ادامه داده کامل کنند.

 18- تمرین کردن در نوشتن نثر ادبی وخلاقانه

19- واژه سازی با وندها وصفت ها اسم ها و...

 20- گسترده نویسی

21- نامه نویسی

22- خاطره نویسی

23- گزارش نویسی

 24- کاربرد آرایه های ادبی در نوشته ها هر هفته دو یا سه موضوع را بنویسند

 وماهی حداقل ده انشای کلاسی ومنزل داشته باشند. (توانا بود هر که تمرین کند)    

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------                

ایجاد انگیزه برای نوشتن در کودکان و نوجوانان

زبان دارای چهار عنصر است: شنیدن و خواندن، مهارت های دریافتی زبان و گفتن و نوشتن مهارت های بیانی زبان هستند و بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند.
نوشتن، یعنی خلق سخن. اگر نویسنده سخن را بر پایه مشاهداتش بیافریند، گزارش نویسی کرده است، چنانچه بر پایه ی تخیلاتش بنویسد، تخیلی نوشته است، و اگر بر پایه اندیشه هایش باشد، نوشته اش استدلالی می شود و مقاله نام دارد.

چرا می خواهیم توانایی نوشتن کودکان را تقویت کنیم؟
چون برای درست اندیشیدن، جمع آوری تجربه های ذهنی و ترکیب آن ها، کودک باید بتواند بنویسد. در واقع نوشتن به شخص اندیشه می بخشد، اندیشه او را پویا می کند و شخصیتش را می پروراند. کودک هر لحظه که می اندیشد، جهان را کشف می کند.
فرد، لازم نیست نویسنده بشود، همین که بتواند با تقویت این مهارت بیانی، از آن برای انتقال اندیشه ها و احساسات خود به دیگران بهره بگیرد، کافی است.

برای توانمندی در نوشتن سه عامل لازم است:

ذهن پر: از یک ذهن خالی چیزی بیرون نمی آید. باید خواند و یاد گرفت. نویسندگی با خواندن ارتباط مستقیم دارد. باید کودک بخواند و بخواند و بخواند. فرهنگ خواندن و مطالعه، نوشتن را تقویت می کند. کتاب خواندن به طور جدی، خوب بیان کردن را تقویت می کند و این ها همه با هم پیوند دارند. خواندن پایه ی نوشتن است. فرهنگ خواندن و نوشتن باید به عنوان یک ارزش جدی در جامعه مطرح باشد.
فراهم آوردن امکان نگریستن و مشاهده ی دقیق (اندیشیدن)، از اندیشه های دیگران برخوردار شدن، ارتباط با طبیعت، بازدید از مراکز مختلف فرهنگی مانند موزه ها و....  سبب می شود تا کودک ذهنی پر و فعال داشته باشد.

تمرین کردن: هرگز کسی با خواندن کتاب راهنمای رانندگی، رانندگی خودرو را یاد نمی گیرد، بلکه باید بارها پشت فرمان خودرو بنشیند، دنده عوض کند، دستورها را عملی سازد تا بتواند رانندگی کند. هیچ کس با مطالعه کتاب راهنمای شنا، شناگر نمی شود بلکه باید بارها خود را به آب بسپارد تا در عمل شناکردن بیاموزد.
   نویسندگی هم فنّی است مانند فنون دیگر که باید در آن مهارت پیدا کرد. اگر بخواهیم در نوشتن توانا شویم، باید دفتری آماده کنیم، قلم به دست بگیریم و شروع به نوشتن کنیم. تمرین نوشتن عاملی است که به مرور آن را برای تان آسان می کند. پس بنویسید و بنویسید و بنویسید!

دانستن دستور زبان و آیین نگارش: اهمیت این مورد، از دومورد دیگر کم تر است. زیرا وقتی لازم بشود خودتان به دنبال یادگیری این مورد خواهید رفت و براین دانسته ها به مرور و بنا بر نیاز مسلط خواهید شد.

ایجاد انگیزه برای نوشتن:  

در نخستین گام، دفتری آماده کنید. در این دفتر کودکان بهترین نوشته های شان را خواهند نوشت و عکس خود را کنار آن خواهند چسباند. این کار انگیزه ی مناسبی برای نوشتن و تقویت نویسندگی است. زیرا کودکان تلاش می کنند نام شان به دفتر آموزگار راه یابد. 

استفاده از تصویرها:
یک جعبه از تصویرها و عکس هایی را که از روزنامه ها چیده یا از جاهای دیگر جمع کرده اید، داشته باشید. می توانید نام این جعبه را "جعبه ی قصه ها" بگذارید. هر بار این جعبه را جلوی کودکان بگیرید و از هر کودک یا هر گروه بخواهید تصویرهایی از جعبه بردارند.هر چه مخاطبان در گروه سنی بالاتری باشند، شمار تصویرها بیش تر می شود و با ربط دادن آن ها داستان هایی بسازند و بنویسند.
از کودکان بخواهید "دفتر تصویر" درست کنند. هر تصویری را که دوست دارند در یک صفحه از دفتر بچسبانند و زیر تصویر احساس و فکرشان را، حتّی در حد یک واژه یا جمله بنویسند. پس از مدتی شمار جمله ها بهتر و بیش تر و واژگان پرمعناتر می شوند.

استفاده از کتاب های تصویری برای نوشتن: از کودکان بخواهید از روی تصویرها  داستان را بیان کنند. با پرسش و پاسخ، به آن ها در درک مفهوم تصویرها کمک کنید. سپس، از آن ها بخواهید داستان را بنویسند و یا برای هر دو صفحه تصویر، متن تهیه کنند.

  • کارت هایی که طراحی از شعرها یا حکایت های شاعران و نویسندگان است یا کارت هایی با موضوع یکسان مانند کتابخوانی یا داستان های مولوی را در اختیار کودکان قرار دهید و از آن ها بخواهید درباره ی یک یا چند کارت که به هم ارتباط می دهند، بنویسند و نوشته شان را بخوانند. بعد، شما شعر یا داستان اصلی را برای شان بخوانید.

    می توانید تصویرهای یک کتاب، یا تصویرهایی  دلخواه را که رویدادی را بیان می کنند، زیراکس کنید و به دیوار بزنید. از کودکان بخواهید آن ها را تماشا کنند و درباره ی آن رویداد بنویسند.

    می توان فقط یک تصویر در برابر دید کودکان قرار داد و از آن ها خواست آن را تفسیر کنند و درباره اش بنویسند.

    از کودکان بخواهید نقاشی کنند. سپس درباره ی نقاشی های شان بنویسند.

    استفاده از موسیقی

     : پیش تر بگویید خوب به موسیقی گوش کند. پس از پخش موسیقی از او بخواهید احساسات و افکارش را هنگام شنیدن موسیقی و پس از آن بنویسد.
  • با پخش یک موسیقی خیال انگیز، به کودکان کمک کنید تخیّل شان را گسترش دهند. نخست عضلات خود را شل کنند، نفس عمیق بکشند، چشم ها را ببندند و به ۲۰ سال بعد بروند یا به ۵ سال پیش. به منطقه ای زیبا بروند، به آسمان، روی ابرها و.... بعد دیده ها و شنیده ها و تصورات شان را بنویسند.
  • کاغذ رول روی زمین پهن کنید. کودکان را دور آن بنشانید. موسیقی ملایمی پخش کنید و از کودکان بخواهید هرکدام جلوی خودشان در حال شنیدن موسیقی خطوطی روی کاغذ بکشند. بعد یک موسیقی تند پخش کنید و از آن ها بخواهید باز همین کار را بکنند. سپس، از هر کودک بخواهید از خط هایی که جلویش کشیده است شکل هایی بیرون بیاورد، شاید موش، سیب، خرگوش، هویج، مسواک و.... به هر حال تنوعی از شکل ها.  سپس، آن ها را رنگ کنند و با ارتباط دادن شکل ها به هم، یک داستان بنویسند. اغلب، نوشته های جالبی از این کار در می آیند.

بلندخوانی:

  • بعد از خواندن قصّه های قومی، داستان های فانتزی و داستان های واقعگرا، می توانید از کودکان بخواهید داستان مورد علاقه خودشان را بنویسند. "خاله سوسکه "یا "شنگول و منگول "را با رویدادها و پایانی که خودشان دوست دارند بنویسند.
  • فکر خودشان را به کار بیندازند و پرسش هایی از قهرمانان داستان بکنند و برای پاسخ گفتن، روایت خود از قصّه را بنویسند.
  • در قسمتی از بلندخوانی توقف کنید و از کودکان بخواهید درمورد رویدادهای بعدی داستان و پایان احتمالی آن بیندیشند و بقیه ی داستان را خودشان بنویسند. فرصتی فراهم کنید که همه نوشته شان را بخوانند و بعد بقیه ی داستان را بلندخوانی کنید. کودکان از درست بودن بعضی پیش بینی¬های شان غرق لذّت می شوند و انگیزه ی قوی تری برای نوشتن پیدا می کنند.
  • از کودکان بخواهید احساسات و اندیشه هایی را که از شنیدن داستان دارند، بنویسند.
  • از آن ها بخواهید، بنویسند اگر جای فلان شخصیت داستان بودند، چه می کردند؟
  • نوشته های طنز بخوانید و سپس از آن ها بخواهید که به طور گروهی یک طنز بنویسند. از کودکان بخواهید داستان را از زبان شخصیت های دیگر بنویسند.

تحلیل عناصر داستان:

  • تحلیل عناصر داستان، انگیزه ی خوبی برای نوشتن ایجاد می کند. وقتی کودکان پیرنگ یک داستان را می نویسند یا شخصیت های آن را با توجه به مطالبی که خوانده اند تحلیل می کنند، برای نوشتن انگیزه دارند.
  • می توانیم از کودکان بخواهیم برشی از داستان را به شکل نمایشنامه درآورند. نقش هر کس نوشته شود و آن را اجرا کنند.

دریچه های آموزندگی:

  • کودکان را به طبیعت ببریم. درباره رود، کوه، درخت، جنگل، آسمان، گل و.... با آن ها گفت وگو کنیم و بخواهیم فکر کنند از هر کدام از این¬ها چه چیز می آموزند. اگر این کار را گروهی انجام دهند، بهتر است. کودک رفته رفته می آموزد که درباره سودها و ویژگیهای هر چیز فکر کند. دریچه آموزندگی فقط طبیعت نیست، همه چیز میتواند باشد، مانند یک مداد، میز، دیوار، فرش و....

بازدیدها و مشاهده ها:

  • دیدار از کتابخانه، موزه، نمایشگاه یا حتّی یک محیط ساختمانی می تواند به کودکان برای نوشتن انگیزه بدهد. این که به کودکان بگویید امتیاز نوشته تان در ریز دیدن است پس چیزهایی را که دیگران ندیده اند، ببینید، کمی از واقعیت وارد خیال شدن و کوتاه تر نوشتن است و آن ها را به دقت بیش تر وا می دارد. در این مورد می توان به آن ها تمرین داد، به جای جمله ی" آجر افتاد"، می توان گفت "آجر دلش نمی خواست بالا برود، پس خودش را به زمین پرت کرد".

استفاده از چیزهای روزمره:

  • از کودکان بخواهید درباره ی اشیای ملموس بنویسند، مثلاً گلدان گوشه ی کلاس یا تخته سیاه یا کاغذ پاره¬ای که وسط کلاس افتاده است.
  • چیزهای متفاوت در دیدرس کودکان قرار دهید و از آن ها بخواهید شباهت ها و تفاوت های آن ها را بنویسند.  
  • موضوعی طرح کنید، مانند یک قانون مدرسه یا نشست کتابخوانی و از آن ها بخواهید به طور گروهی نقاط ضعف و قوّت آن را بنویسند.
  • از آن ها بخواهید پابرهنه روی چمن ها راه بروند، دراز بکشند و به شرشر آب، خواندن پرندگان، صدای باران و.... گوش بسپارند. لحظه ای بیندیشند و بعد درباره احساس شان بنویسند.
  • پرسشگری درباره یک موضوع: هر گروه، پرسش هایی درباره یک موضوع طرح کنند، پاسخ آن ها را کنار هم بنویسند. احتمالاً جابه جا کنند و متن شان را درباره موضوع بخوانند.
  • دستور تهیّه ی یک غذا، شیرینی یا کاردستی را بنویسند.
  • درباره ی یک روز مطلوب در مدرسه بنویسند.
  • در مورد یک موضوع اطلاعات جمع کنند.
  • آن چه را در راه مدرسه می بینند، بنویسند.
  • موضوع "همسایه های ما" انگیزه ی خوبی برای نوشتن است. کودکان و به ویژه نوجوانان، چیزهایی از همسایه¬های شان در ذهن دارند که از بازگوکردن آن لذّت می برند.
  • سرگذشت کسی را که در فامیل شان به او احترام می گذارند، بنویسند.

تقویت مهارت خوانش چگونه؟؟؟

به     1- به خواندن رشدهای آموزش نوجوان ورشد آموزش راهنمایی و... اهمیت بدهند.      

2-     2-نصب برگه هایی از روزنامه قدس یا خراسان( روزهای 5شنبه)

 و      3-  قسمت نوجوان روی تابلوی کلاس جهت مطالعه

   4- روان خوانی ها  یک بار به صورت نوشتاری ویک بار به صورت گفتاری خوانده شود.

   5- اجرای نمایش رادیویی برای برخی از متون

4-      6- در نظر گرفتن دو نمره برای لحن خواندن انشاها یا روان خوانی ها وحکایت ها

5-     7-آهنگ گذاری برای اشعار کتاب یا ضبط صدا در منزل یا کلاس درس با آهنگ ملایمی به صورت زمینه

6-     8-  شرکت در مسابقه احساس واژه ها

7-    9- خواندن متون کتاب سر سوختنا مثلا اگر تکرار کلمه مکث زیاد یا غلط خواندن کلمه ای باشد ،دانش آموز بعدی متن را می خواند.

8-    10- آشنایی با فرهنگ لغت و واژه های جدید سر کلاس

9-    11- شرکت در مسابقه کتاب خوانی

10    12-مطالعه سر کلاسی

11    13- توانایی در سرعت خواندن

--------------------------------------------------------------------------------------------------

خواندن شعر:

  • خواندن شعر می تواند انگیزه ی خوبی برای نوشتن باشد. نوشتن صفت یا صفت ها برای یک اسم، کنش برای آن، واژه های هم وزن و هماهنگ، انگیزه ی خوبی برای نوشتن ایجاد می کند.
  • کارگاه شعر سرایی داشته باشید. به کودکان بیاموزید که شعر گفتن کار سختی نیست.
  • شعر را با احساس و بلند بخوانید و از کودکان بخواهید احساس و اندیشه ی خود را درباره ی آن بنویسند.
  • شعری در اختیار کودکان قرار دهید تا حسّی را که از خواندن آن پیدا می کنند، بنویسند.
  • یک شعر روایی را به شکل داستان به نثر نوشتن، معمولاً انگیزه ی خوبی برای نوشتن است.

اجرای برنامه صندلی داغ:
•    برای آشنا شدن دانش آموزان با نویسندگان، شاعران، هنرمندان و دانشمندان، یک نفر نقش او را به عهده می گیرد و اطلاعات لازم درباره آن شخصیت را گردآوری می کند و می نویسد. دانش آموزان که از جلسه پیش در جریان  این برنامه قرار گرفته اند، پرسش های خود را از او می کنند. در پایان جلسه، با استفاده از پرسش ها و پاسخ ها، درباره ی آن شخصیت می نویسند.

خاطره نویسی:
در یک نشست، کودکان را در حالتی کاملاً آزاد و راحت با چشم های بسته، به دوران گذشته ی زندگی شان می بریم: نخستین روزی که به مهدکودک رفتند، خاطرات پیش از دبستان، نخستین روز دبستان، خاطرات دبستان و.... از آن ها می خواهیم دورترین خاطره ی خود را به یاد آورند و بنویسند. نوشته های شان را مرتب کنید و در یک جلسه ی کتابسازی، کتاب "خاطرات من" را بنویسید.
نظرشان را در مورد خودشان بنویسند. ویژگی های جسمی و روحی خود را روی کاغذ بیاورند.
اگر خاطره بدی دارند، دل شان می خواست آن خاطره چگونه باشد، تا خوش شان بیاید.
از پدر و مادر، دوستان و دیگر آشنایان بخواهید خاطراتی را که از کودکی آن ها دارند، نقل کنند و خودشان بنویسند.
از پدر و مادر، خواهر یا برادرشان بخواهند نظرشان را درمورد آن ها بگویند.

احساسات و اندیشه ها:

  • بنویسند چه چیزهایی را دوست دارند؟ از چه چیزهایی بدشان می آید؟ دل شان می خواهد پدر، مادر یا خواهر و برادرشان چگونه بودند؟ چه برنامه هایی را دوست دارند؟
  • اگر دو روز بیکار باشند، دوست دارند چه کار کنند؟
  • اگر یک روز آموزگار یا مدیر کلاس باشند، چه می کنند؟
  • نامه ای به خدا بنویسند، چه آرزوهایی دارند؟
  • خودشان را در بیست سال دیگر مجسّم کنند. کجا هستند؟ چه می کنند؟ سرگرمی ها و دلخوشی های شان چیست؟ راضی هستند یا نه؟

ایجاد فرصت برای گسترش تخیّل:

  • "جان بخشی" به اشیا یکی دیگر از انگیزه های نوشتن است.
  • از کودکان بخواهید فکر کنند وقتی از کلاس بیرون بروند، میز یا صندلی یا تخته سیاه چه می گویند؟ درباره اش بنویسند.
  • گفت وگوهایی بین مردم دو زمان مختلف بنویسند.
  • از کودکان بخواهید با بازیافت، یک کاردستی به دلخواه خود درست کنند و سپس داستانی واقعی یا تخیلی بنویسند درباره ی "آن چه من ساخته ام"
  • آموزش آرایه های ادبی و تمرین روی آن ها انگیزه برای نوشتن ایجاد می کند. کارهای دیگری هم می توان انجام داد، همچون نوشتن مطالب مورد نیاز درباره یک موضوع با استفاده از فرهنگنامه و واژه نامه.
  • از کودکان بخواهید از کتاب های موجود در خانه شان فهرست برداری کنند. به اخبار گوش کنند و مهم ترین آن ها را بنویسند.
  • نوشتن مقصود نویسنده یک کتاب، شایستگی نویسنده، جذابیّت و کشش داستان او، مفید و درست بودن محتوا و....  آن را نقد کنند.
  • با عبارتی مثل "من توانایی هایی دارم که...." از کودک بخواهید یک بند آن را ادامه دهد.
  • بعضی بازی ها نیز برای نوشتن انگیزه ایجاد می کنند.
  • از کودکان بخواهید به شکل گروهی، ویژگی های گروه سنی خودشان را بنویسند.

برای موثّرتر بودن تمرین های نوشتن، به موارد زیر توجّه کنید:

  • اگر نوشتن فردی است، اجازه ندهید با همدیگر مشاوره کنند.
  • اگر یک گروه باید بنویسند، فرصت مشاوره با هم را به گروه بدهید.
  • برای کودکان، هنگام نوشتن، فضای آرام و تمرکزدهنده به وجود بیاورید.
  • حتماً به هر کودک یا گروه فرصت بدهید نوشته اش را بخواند. خود این کار برای نوشتن ایجاد انگیزه می کند.
  • وقتی کودکی نوشته اش را می خواند، به او آموزش ندهید. نکاتی را که می خواهید به کودکان بیاموزید در جلسه دیگری بدون ارتباط با نوشته افراد آموزش دهید.
  • توجّه داشته باشید که هنگام خواندن نوشته ها، همه به هم گوش بدهند.
  • توجّه داشته باشید که در نوشتن، جرئت قلم روی کاغذ گذاشتن بسیار مهّم تر از درست نوشتن است. پس ایراد نگیرید و همه را تشویق کنید.

روشهای نوین تدریس  + 80 نکته در تدریس موفق    اولین جلسه فقط گوش دادن


---------------------------------------------------------------------------------------------------

اكنون به مدل خواندن و روش هاي تدريس زبان و ادبيات فارسي برگرفته از رويكرد خبرپردازي يا پردازش اطلاعات اشاره مي كنيم :

مدل خواندن با توجه به رويكرد پردازش اطلاعات

            از بين مدل هاي خواندن مبتني بر رويكرد پردازش اطلاعات « مدل تعاملي خواندن » روش مناسبي جهت مطالعه به طور عام و تدريس درس زبان ادبيات فارسي به طور خاص محسوب مي شود . در اين روش خواننده هنگام خواندن متن به صورت منفعل عمل نمي كند بلكه فهم و درك او از متن ، حاصل تعامل فعال ذهن ( شامل اطلاعات و تجربيات قبلي مقاصد او از خواندن و ... ) با عناصر نوشتاري است .

نمونه هايي از روش هاي تدريس با استفاده از مدل تعاملي

            براي استفاده از مدل تعاملي خواندن با رويكرد پردازش اطلاعات بهترين روش تدريس زبان و ادبيات فارسي روش صامت خواني است . الگوها و پژوهش هاي جديد خواندن « از جمله پاوك[2] 1981 و براوان2 1981 » نشان داده اند كه در بيشتر مواقع در پيش خود خوانــدن يا صامــت خواني بخش مهمي از فرآينـــد درك مطلـب را فراهم مي آورد .

            با توجه به اين كه در روش صامت خواني فراگير دلهره ي اشكالات احتمالي رمز گشايي را ندارد و از طرفي تمام فعاليت ذهني خود را در جهت دريافت مفهوم متن هدايت مي كند ، در نتيجه فرصت پيدا مي كند تا هم اطلاعات قبلي خود را به كار گيرد و هم اطلاعاتي را كه از اين طريق به دست آورده بهتر در ذهن پردازش نمايد .

            به منظور كامل نمودن روش صامت خواني در جهت اهداف پيش بيني شده روش هــاي تدريس زير پيشنهاد مي شود :

الف) روش تدريس پرسش و پاسخ

            در اين روش معلم ضمن تشويق شاگردان خود به صامت خواني كردن متن ، از آن ها مي خواهد تا به سوالات از نوع واگرا و همگرايي كه از قبل تهيه شده پاسخ دهند . ضمنا اين سوالات بايد به گونه اي طراحي شوند تا انگيزه ي خواندن متن را در راستاي پردازش اطلاعات در دانش آموزان ايجاد نمايد .

نمونه اي از سوالات حوزه ي شناخت در اين مرحله :

1-     به نظر شما چرا اين عنوان براي درس امروز ما انتخاب شده است ؟

2-     اگر شما نويسنده ي متن اين درس بوديد چه عنواني براي آن انتخاب مي كرديد ؟

3-     چه قسمت هايي از درس جالب به نظر مي رسد ؟

4-     پايان درس را به دلخواه خود تغيير دهيد .

گام بعدي كه از حوزه ي فراشناخت با روش پرسش و پاسخ دنبال مي شود تشويق كردن خود دانش آموزان به طراحي سوال از متن درسي كه به صورت صامت خوانده اند مي باشد . در گام بعدي يعني مرحله ي ارزشيابي هم به بهترين سوال هاي طراحي شده و هم به پاسخ گويي هاي مناسب آن ها امتياز تعلق مي گيرد .

ب ) روش تدريس روابط واژگاني

      در اين روش باز با استفاده از مدل تعاملي در جهت پردازش اطلاعات از « روابط واژگاني » استفاده مي كنيم . واژگان هر متني با هم در ارتباط هستند ، كه مي توان آن روابط را در تدريس درس زبان و ادبيات فارسي به كار گرفت . روابطي از قبيل : « ترادف ، تضاد ، تضمن ، تشابه و هم خانواده » دانش آموزان از همان سال هاي اول به تدريج با روابط واژگاني آشنا مي شوند . با اين روش براسـاس هرم آزوبل يادگيري هاي جديد را بر پايه يادگيري هاي قبلي استوار مي كنيم در نتيجه فراگير به جاي آن كه مطلب را از معلم بياموزد خود مي آموزد به عبارت ديگر خودآموز مي شود يعني مهم ترين هدفي كه امروزه در روش هاي پيشرفته و نوين تدريس مطرح است ، در نتيجه انگيزه ي يادگيري در درس ادبيات نه فقط در حوزه ي ادراك كه در حوزه ي توليد نيز گسترش مي يابد و از اين طريق يادگيري نيز با دوام تر مي شود .

      روش كار : در گام اول فراگير سعي مي كند ضمن صامت خواني متن ، معني لغات مشكل درس را از طريق روابط واژگاني ، خودش حدس بزند . با توجه به مدل تعاملي برخورد فراگير در اين مرحله برخوردي انفعالي نيست و از طرفي چون معني لغات و عبارات را با استفاده از توانايي هاي قبلي خود كشف مي كند يادگيري هاي گذشته و حال او پايدارتر خواهند شد و هر حدس جديد براي او پاداش خوبي است در نتيجه درس زبان و ادبيات فارسي براي او جالب مي شود ضمن آنكه روش مطالعه ي مناسبي براي ساير متن هاي خود نيز كشف مي كند در گام هاي بعدي آن ها حدس هـاي خود را در گروه و سپس در كل كلاس مطرح كرده به قضاوت و داوري مي نشينــد و با اين روش كلاس درس شاداب و فعال تر مي شود .

نتيجه گيري : علم تدريس بهتر است يا هنر تدريس ؟

      به منظور بهبود كيفيت بخشي به فرآيند ياددهي - يادگيري در روش تدريس زبان و ادبيات فارسي آشنايي با نظريه هاي يادگيري و الگوهاي جديد تدريس به عنوان « علم تدريس » يكي از ضروريات غير قابل انكار دنياي تعليم و تربيت كنوني است . اما علم تدريس به تنهايي كافي نيست با توجه به روش هاي ابتكاري كه حاصل تجارب خوب معلمان است ، تجربه و « هنر تدريس » اگر از علم تدريس برتر نباشد ، كم تر نخواهد بود . لذا به منظور دست يابي به روش هاي نوين تدريس در درس زبان و ادبيات فارسي در جهت بهبود و كيفيت بخشي به اين واحد يا هر واحد درسي ديگر لازم است تا معلمان اين حوزه هم با « علم تدريس » به خوبي آشنا شوند و همچنين توانايي هاي خود را به عنوان » هنر تدريس » به خوبي بشناسند و به كار گيرند . حاصل اين وفاق « اقدام پژوهي » در راستاي خلق روش هاي تدريس مناسبي براي درس زبان و ادبيات فارسي خواهد بود . تا جايي كه روش هاي سنتي « ياد دادن » به روش هاي جديد « ياد گرفتن » يا « خودآموز كردن » فراگير آن هم نه در حوزه ي شناخت كه در حوزه ي فراشناخت ارتقا پيدا كند تا از اين رهگذر انگيزه ي درس زبان و ادبيات فارسي به طور خاص و مطالعه ي عمومي در سطح جامعه به طور عام بهبود يابد .

تقویت مهارت گوش دادن چگونه ؟

1-       1-  قصه گویی معلم به عنوان جایزه ی دانش آموزان

2-   2-  استفاده از نوارهای صوتی گویا برای اشعار ومتون کتاب درسی

3-    3- در هنگام خواندن انشاها گوش داده وزیباترین جملات ادبی دوستان  را در صفحه مخصوص دفتر انشا یادداشت کند. در پایان سال مجموعه ای از جملات زیبای دوستان به صورت یادگاری فراهم نموده است.

4-   4-  نقدوتحلیل وداوری انشاهای دوستان که لازمه اش گوش دادن است.  وعادت به استفاده از یادداشت برداری  وبعدا بیان آنها

5-    5- استفاده از روش پرسش وپاسخ

6-    6- بعد از هر خوانش متن درس ،معلم، سوال بپرسد تا درک مطلب ومفاهیم متن را مورد سنجش قرار دهد.

7-   7-  خواندن تجسمی (انتخاب سوالاتی قبل از مطالعه وثبت روی تابلو تا در هنگام خوانش متن به سمت یافتن پاسخ ها هدایت شود.

8-   8-  نمایش فیلم ونوار آموزشی صوتی ، در کلاس درس

9-    9- خواندن التذاذی قصه یاشعر ( برای درک زیبایی ها و تلطیف عواطف)  

      10-  انجام فعالیت خود ارزیابی      

به نام خدا های شعری: ( 147 مورد) + دعای شروع کلاس

اللهم  اخرجني من ظلمات الوهم      واكرمني بنور الفهم      اللهم افتح  علينا ابواب رحمتك    

وانشر علينا خزاين علومك            برحمتك يا ارحم الراحمين .

پروردگارا خارج كن مرا از تاريكي هاي فكر  وبه نور فهم مرا گرامي بدار   پروردگارا برما درهاي رحمتت را بگشاي 

وگنج هاي دانشت را برما بگستران           به اميد تو اي مهربان ترين مهربانان .


دانش آموزان من عادت کرده اند که برای شروع هردرسی باید حتما ازیکی 

ازاین به نام خداهای شعری یا به نام خداهای زیبایی که خودشان ساخته اند وغیر

تکراری هم هست استفاده  کنند .هم عادت می کنند کارهایشان را به نام خدا

 شروع کنند وهم نوشته هایشان زیباتر می شود.

 من در هر جلسه  به جای تحمیدیه  ی «به نام خدا» ،یکی از ابیات  را روی تخته  سیاه 

می نوشتم ومی خواندم.

 پس از چندجلسه  متوجّه شدم که همه  دانش آموزان منتظر هستند که ببینند  این جلسه  رابا چه بیتی آغاز می کنم؟

...................................................................................................................................

1-  سر آغاز هر نامه نام خداست              که بی نام او نامه یکسر خطاست             

2- به نام خالق پیداوپنهان                       که پیدا و نهان داند به یکسان 
                        
3- به نام خداوند  دادار  پاک                     پدید آور آدم ازآب وخاک

4- به نام خداوند جان وخرد                      کزین برتر اندیشه برنگذرد  
 
5- به نام خدایی که برذات وی                   محال است هرگز بردعقل،پی

6- به نام خدایی که خاک آفرید                  کزان خاک انسان پاک افرید 

7- ای نام تو بهترین سرآغاز                      بی نام تو نامه کی کنم باز

8-بسم الله الرحمن الرحیم                      هست کلید درگنج حکیم 

9-به بسم الله می خوانم خدارا                  زمشتی خاک آدم ساخت مارا 

10-به نام خداوندجان آفرین                        حکیم سخن درزبان آفرین 

 11-به نام خداوند خورشید وماه                  که دل را به نامش خرد داد راه

  12-به نام آن که درجان وروان است              توانایی ده هرناتوان است  

  13-به نام آن که جان رافکرت آموخت             چراغ دل به نورجان برافروخت   

  14-به نام آن خدای پاک سبحان                   که ازخاک آفرید اینگونه انسان

  15-سرآغاز گفتارنام خداست                   که رحمتگر ومهربان، خلق راست          

  16-بنیاد سخن به نام حق، نه                       کزهرچه به است نام حق به

17-به نام آنکه درماگفتن آموخت                به انسان، درمعنی سفتن آموخت   

18-ای همه هستی زتوپیداشده                      خاک ضعیف ازتوتواناشده     

19-به نام آنکه هستی،نام ازاویافت                  فلک جنبش ،زمین آرام ازاویافت

20-اگرنه مدبسم الله بودی تاج عنوان ها       نگشتی تاقیامت نو،خط شیرازه  دیوان ها  

21-خدایاجهان پادشاهی توراست                   زماخدمت آید،خدایی توراست

22-ستایش کنم ایزد پاک را                             که گویاو بینا کندخاک  را

23-جهان رابه پستی بلندی تویی              ندانم که ای، هرچه هستی تویی

24-خداوندمایی ومابنده ایم                       به نیروی تو یک به یک زنده ایم

25-ای خدای بی نهایت جزتوکیست           چون تویی بی حدوغایت جزتوکیست

26-به نام آنکه مارازندگی داد                     وزان پس مژده پایندگی داد

27-به نام خداوندباران نقل وتگرگ               نفس های باد وتپش های برگ 

28-به نام خداوند رنگین کمان                    خداوند بخشنده مهربان

29-بده مفتاحی ازسطر کلامم                   وزان بگشای قفل ازگنج کامم

    به ذکرخودبلندآوازه ام کن                      رفیق لطف بی اندازه ام کن   

30-شکر وسپاس ومنت وعزت خدای را         پروردگارخلق وخداوند کبریا

دادارغیب دان ونگهدارآسمان                       رزاق بنده پرور و خلاق رهنما

31-ستایش خداوندبخشنده را                  که موجودکرد،ازعدم ،بنده را

32-به نام آ ن که گل راخنده آموخت             وبرجان شقایق آتش افروخت

33-ثناوحمدبی پایان ،خدارا                         که صنعش دروجود آورد مارا

34-خردهرکجاگنجی آردپدید                       زنام خداسازد آن را کلید   

35-به نام خداوندلوح وقلم                          حقیقت نگاروجود وعدم

خدایی که داننده رازهاست                        نخستین سرآغاز آغازهاست

36-به نام خداوند شمشیر وتیغ                    که باران آتش درآرد زمیغ 

37-به نام خداوند نیکوسرشت                    که او درجهان بذرنیکی بکشت  

38-بزرگی هست دردنیا ،خدانام                 که بایادی کند، دلها،چه آرام

39-به نام مناسب ترین واژه ها                    به رسم محبت به نام خدا 

40-آغازهرکلامی ،نام خدای یکتا                همواره می برم من، نام مقدسش را

41-به نام گشاینده کار ها                           زنامش شود سهل،دشوار ها

42-تا که سخن از دل و از دلبر است              نام خدا ،زینت هر دفتر است

43-به نام خداوندی که کار ساز است             زما و طاعت ما بی نیاز است

44-ای که با نامت جهان آغاز شد                  دفتر ما هم ،به نامت باز شد

45-به نام خدا ،هر چه داریم از او                   خداوند احمد خدای سبو

    خدای قلم های حیدر ستا                       خداوند سیف و خدای شتا

46-به نام خداوند بود و نبود                           خداوند یاسی به رنگ کبود

خداوند حسن وخدای حسن                           خداوند ابرو به وقت شکن

خداوند بدر و خدای حنین                               همان خالق کربلای حسین

خداوند سجاد زین العباد                                که ساجد چو او در دو عالم مباد

خدای شکافنده بحر علم                                خداوند باقر خداوند حلم

خداوند صادق خدای ودود                               خداوند غیب و خدای شهود

خداوند کاظم خدای ادب                                خداوند روز و خداوند شب

خداوند مهر و خدای وفا                                  به نام خدایی که دارد رضا

خداوند عدل و خداوند داد                               خداوند بخشش خدای جواد

خداوند هادی خداوند راه                                خداوند روزی ده رهنما

خدای حسن نرگس وآفتاب                             خدای پذیرای کار صواب

خداوند زیبای رنگین کمان                              خداوند مهدی صاحب زمان

47- به نام خداوند شعر و سخن                       نخستین سخن در همه انجمن

48- به نام خدای سمیع و بصیر                        خطا پوش بخشنده بی نظیر

49-به نام خدای علیم و حکیم                         رحیم و بسیط و شریف و نعیم

50- به نام خدای بزرگ و احد                            تعالی و شافی ، قدیر و صمد

51-به نام خدای رئوف و غفور                          حمید و لطیف و مجید و صبور

52-به نام خداوند وجد و سرور                          پدید آور عشق و احساس و شور

53-به نام آن که او نامی ندارد                         به هر نامی که خوانی،سر برارد

54-بس مبارک بود چون فر همای                     اول کار ها به نام خدای

55-به نام آنکه خنده آفریده                              به بد خلقی خط بطلان کشیده

56-حمد پاک  از جان پاک آن پاک را                  کاو،به وجد آورد، مشتی خاک را

57-بزرگی هست در دنیا خدا نام                      که با یادی کند دلها چه آرام

58-آغاز سخن یاد خدا باید کرد                         خود را به امید او رها باید کرد

     ای با تو شروع کارها زیبا تر                        آغاز سخن تو را صدا باید کرد

59-گفتار مرا تو باید آغاز کنی                          آغاز سخن مرا سر افراز کنی

60- به نام خالق ارض و سماوات                      به نام داور روز مجازات

61-به نام خداوند جغرافیا                                به نام همان قاره آسیا

62-به نام خداوند رنگین کمان                          فروزنده روز و شب آسمان

63-به نام خداوند زیبا سخن                           خداوند آلاله ها در چمن

64-به نام خداوند آلاله ها                                خداوند پروانه و پونه ها

65-درود بر خدای هنرآفرین                              نگارنده هر گل آتشین

66-به نام خداوند نون و قلم                             خداوند آزادی و عشق و غم

67-به نام خالق سبز بهاران                             خداوند طراوت , جویباران

68-به نام خداوند خوب بهار                             خداوند گل , لاله و لاله زار

69-به نام خدای بلندآسمان                             خداوند خاک و خدای جهان

70- به نام خداوند پاک و دلیر                            خداوند دریا ،خدای امیر

71- به نام خداوند سبز و سپید                         خداوند سال و خداوند عید

72-به نام خداوند سنگ و خداوند گنج                 خداوند شادی خداوند رنج

73-به نام خداوند کوه و خداوند دشت                 خداوند دره خداوند گشت

74-به نام خداوند ریحان و گل                           خداوند هادی هدایت سبل

75-به نام خدای شفیع و صبور                         خداوند دانش خداوند نور

76- به نام خداوند تاج و خداوند گنج                  خداوند روزی  , سرای سپنج

77-به نام قادر پاک توانا                                  به نام آنکه جان بخشید مارا

78-به نام بی نیاز عالم آرا                               خدای فاطمه آرام دل ها

79-به نام چاره ساز و حی سر مد                    خدای فاطمه دخت محمد

80-به نام خداوند حی رحیم                           خدای بهشت و خدای جحیم

81-به نام خداوند شعر و غزل                          به نام خداوند عزوجل

82-به نام خداوند شعر و غزل                          کلامش نشیند به دل تا ازل

83-به نام خداوند نان و خداوند جان                 دهد روزی اش  را به پیر و جوان

84-به نام خداوند احساس پاک                      خداوند شمس و مه تابناک

85-به نام خداوند نیلوفرین                            ستایش ز بهر تو ای بهترین

86-به نام خداوند دریای نور                           خدایی که دارد به هر جا حضور

87-به نام خداوند شعرو غزل                          خداوند روزی ده بی مثل

88-به نام خداوند روشن ضمیر                       خداوند روشنگر بی نظیر

89- به نام خداوند دریاچه ها                          که داده ظرافت به پروانه ها

90-به نام خداوند احساس پاک                       همان که آفریده ما را ز خاک

91-به نام اون که آرامش میاره                       چه زیبا آفریده اون ستاره

92-ز بسم الله چیزی نیست بهتر                     نهادم تاج بسم الله بر سر

    عجب تاجی است این تاج الهی                 ببند بر سر برو هر جا که خواهی

93-اول دفتر بود ،نام خداوندگار                          ایزد با فرو جای،عادل و پروردگار 

94-بسم الله الرحمن الرحیم                    هست سرآغاز الف لام میم

95-بسم الله الرحمن الرحیم                   ذکرکن ای دوست که باشی تسلیم        

96-بسم الله الرحمن الرحیم                   باغ دل آدمیان رانسیم

97-بسم الله الرحمن الرحیم                   مصرع برجسته نثرقدیم

98-بسم الله الرحمن الرحیم                  غنچه سربسته رازحکیم

99-بسم الله الرحمن الرحیم                   اعظم اسمای علیم حکیم 

100-بسم الله الرحمن الرحیم                 هست نمک برسر خوان کریم

101-بسم الله الرحمن الرحیم                  آیت الطاف خدای کریم

102-بسم الله الرحمن الرحیم                  نص صحیح است وکلام حکیم

103-بسم الله الرحمن الرحیم                  طایرفرخنده ی وحی قدیم

104-بسم الله الرحمن الرحیم                  کعبه ی جان ودل اهل نعیم

105-بسم الله الرحمن الرحیم                 حرف نخست است زنظم حکیم

106-بسم الله الرحمن الرحیم                 گوهریک دانه درج قدیم 

107-بسم الله الرحمن الرحیم                  نغمه مرغان ریاض قدیم      

108-هست زگلزارالهی شمیم                 مخزن الاسرارخدای کریم 

109-به نام آن که گنج جسم وجان ساخت             طلسم گنج جان هردو جهان ساخت

110-به نام کردگار فرد بی چون                             که ما را،از عدم آورد بیرون         

111-به نام آن که جان را،نوردین داد                       خرد رادر خدادانی ،یقین داد

112-به نام آن که تن رانور جان داد                         خرد را سوی دانایی عنان داد

113-به نام آن که جان را زندگی داد                        طبیعت را به جان پایندگی داد  

114-به نام آن که جان از او نشان یافت                   زبان آموخت حرف ونطق جان یافت

115-به نام پادشاه عالم عشق                               که نامش هست نقش خاتم عشق    

116-بیا ساقی اسباب می ساز کن                          سر  خم  به نام خدا باز کن      

117-آرم آغاز  در این نامه  زنو نام خدارا                    آن که آشفته زگیسوی بتان خاطر مارا  

118- به نام دوست گشاییم دفتر دل را                     به فر عشق فروزان کنیم محفل را 

119-رشته اسرارهرکاری است ،بسم الله الرحمن الرحیم

   بهر ما بهتر ز  هر یاری است، بسم الله الرحمن الرحیم

ابتدای خلقت کون ومکان

خالق سبحان بگفتا نام بسم الله الرحمن الرحیم

پای برآتش نهادش آن خلیل

گفت یارم تو نگهدارم به بسم الله الرحمن الرحیم

چون که خوابانید اسماعیل را از بهر ذبح

گفت یا رب کن قبول از من توبا بسم الله الرحمن الرحیم

چون عصایش اژدهاگردید ترسید آن کلیم

خالقش گفتابگیر این را تو با بسم الله الرحمن الرحیم

چون یموتی خواست عیسی حی کند

ابتدای نسخه اش بنوشت بسم الله الرحمن الرحیم

کورمادرزاد رابینا نمود

داروی این کار بودش هم به بسم الله الرحمن الرحیم

چون که جبرییل امین می خواست پیغام آورد

تافرودآمد زمین،گفتا که بسم الله الرحمن الرحیم

چون بگفت احمد، ن والقلم در پیش رب

پیش ازین گفتا که بسم الله الرحمن الرحیم

موقعی احمد قدم بنهاد، برکوی حرا

گفت یارب کن مدد برمن، تو بسم الله الرحمن الرحیم

مصطفی چون خواست بالاتر رود از جبرییل

کی توانی رفت؟ بدون ذکر بسم الله الرحمن الرحیم

فاطمه چون با علی خواستندتا همسر شوند

یک صدا گفتند یاران ،نام بسم الله الرحمن الرحیم

در شبی حیدر به جای مصطفی چون آرمید

سرنهاد برخاک ،گفتا اوکه بسم الله الرحمن الرحیم

چون حسین ،شمشیر را برمی کشیدش از نیام

در چنین وقتی بگفت از بای  بسم الله الرحمن الرحیم

ظهر عاشورا که شد، تکبیر از دل برکشید

بعد تکبیرش بگفتا نام بسم الله الرحمن الرحیم

چون ابو الفضل ،مشک دردست آمده، شط فرات

خواست پرآبش کند گفتا که بسم الله الرحمن الرحیم

ای آدمی ،درمیان قبر نمی آید کسی بهر کمک

دم به دم با خود بگو جانم تو بسم الله الرحمن الرحیم 

120- بـــه نــام خــدایـی کـه جـان آفــریـد

                                                          زمـیـن و زمــان و مــکان آفـــریــد

        خــداونــد دانــا ، خــداونــد هــوش

                                                        خـــداونـد روزی ده عـــیــب پـوش 

      خـدایـی کـه داراسـت ،عــلم غـیـوب

                                                    تــوانـای مـطـلـق بــپـوشـد عـیـوب

     خـدایـی کـه در خـلـقـت ایـن جـهان

                                                  نــبـودسـت مــحـتـاج ، بــرایــن و آن

      خـدایـی کـه بـخـشـیـد هـستی بـه ما

                                                    دلــــیــل وجــودش زهـــسـتـیّ مــا

      خــداونـد رحـمـان ، خـدای رحـیـم

                                              کـه هـم قـهروهم عفو او شد عـظیم

   امــیـد هـمـه بـنـدگان ،عــفـو اوسـت

                                            نـشاید کـه نـومـید گـشتـن ز دوست

   ومن هم امیدم ، به بخشایش است

                                             که از لطف یزدان در آسایش است

   
....................................................................................

121-به نام خداوند دلهای پاک             که نامش بود در دلت تابناک
     به نام کسی که تورا آفرید          سرآغاز عشقست ونور امید
................................................................................
122-به نام خداوند بخشنده مهربان                     کزو ماندگار ،این زمین وزمان
   که با نام او راست گشت آسمان                      که با عشق او شد جهان ،بی کران
      به نام جهان بخش پاک آفرین                        به راهش بود ،مردم راستین
................................................................................................................
123- به نام تو ای پاک ایمان که شاهی توراست        شکوه و جلال الهی توراست
.................................................................................................
124- به نام آن که خلاق جهان است                امید بی پناه وبی کسان است
      به نام آن که یادآوردن او                          تسلی بخش ،قلب عاشقان است  

 .................................................................................................................

125-عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم

      هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم
            دل اگر تاریک اگر خاموش بسم الله النور
          گر چراغان است بسم الله الرحمن الرحیم
         نامه ای را هُد هُد آورده ست آغازش تویی
        از سلیمان است بسم الله الرحمن الرحیم
        سوره ی والیل من برخیز و والفجری بخوان
      دل شبستان است بسم الله الرحمن الرحیم
                قل هو الله احد قل عشق الله الصمد
           راز پنهان است بسم الله الرحمن الرحیم
              گیسویت را بازکن انا فتحنایی بگو
       دل پریشان است بسم الله الرحمن الرحیم
             ای لبانت محیی الاموات لبخندی بزن
       مردن آسان است بسم الله الرحمن الرحیم
میزبان عشق است و وای از عشق ! غوغا می کند
     هر که مهمان است بسم الله الرحمن الرحیم

126- نام تو را خواندم و شعری سپید            در غزلستان خیالم دمید

     در پی نام تو غزل مستِ مست             آمد و در خلوت شعرم نشست

  127- نام تو را خواندم و گویی بهار             با دل من داشته صدها قرار

   128-  نام تو آغاز شکوفایی است                حرف تو لبریز ز گویایی است

      پیش قدوم تو اُفق خم شده               سنگ پر از صحبت زمزم شده

     بید اگر خم شده مجنون توست          لاله اگر سوخته دل­خون توست

      سرو اگر قامتی افراشته                   رایت سبز تو نگه داشته

      گل چو به توصیف تو پرداخته          گونه­اش از شوق گل انداخته

     آب ز حرف تو زلال آمده               چشمه از این زمزمه حال آمده

    غنچه به عطر نفست باز شد             فصل شکفتن ز تو آغاز شد

                                   ***

 129-  شعر اگر عاطفه آموخته                 چشم به لعل غزلت دوخته

       آینه و آب زلال تو اند                   در همه جا غرق خیال توأند

       آب گرفته است ز رویت وضو        آب به لطف تو پر از آبرو

    هر چه بهار است ز لبخند توست     هر چه شکفته است ز پیوند توست

     بی تو سخن­ها همه بی­بال بود        سیب سبدهای غزل کال بود

       حنجره­ات تا غزل آغاز کرد           بسته­ترین پنجره را باز کرد

  دل به سخن­های تو عاشق­تر است   روی شهید تو شقایق­تر است

   با تو من و عشق صمیمی شدیم      یک­شبه یاران قدیمی شدیم

     تازه شدم تا به تو دل باختم           هر چه شدم تازه غزل ساختم

     هر چه من و شعر قدم می­زنیم       حرف تو را باز رقم می­زنیم

                                   ***

130-  همیشه پاره­ای از حرف­های من با توست  همیشه دست نیازم خدای من با توست 

        من از دریچه­ی شب­های قدر لبریزم           ولی گشودن زنجیر پای من با توست 

  نه من توأم، نه تو من، هم تو در منی، هم من   که ابتدای من و انتهای من با توست   

        مرا ببر به تماشای باغ­های بزرگ        به قصرهای رفیعی که جای من با توست

  همین که از تو بگویم برای من کافی است  همین که پاره­ای از حرف­های من با توست

 

تحمیدیه ای از خواجه عبدالله انصاری ملقب به پیر هرات::

131- " به نام آن خدایی که نام او راحت روح است و پیغام او مفتاح فتوح است. و سلام او در وقت صباح مؤمنان  را صبوح است  و ذکر او مرهم دل مجروح است."

تحمیدیه "گل و نوروز" از خواجوی کرمانی:

132- "به نام نقش بنـــد صفحه ی خــاک                         عــــذار افــــروز مــــه رویـان افـــــلاک

      عبیـــر آمیــــز انفــــاس بهــــــــاری                          زبــــــور آمـــــوز کبـــــــــک کوهساری

     گـــهر بخشنــده ی ابـــر تتـق بنـتد                          زر افشــاننــده ی صبـــح شـکر خنــد

     خداوندی که در ذاتش علل نیست                          جهان داری که در ملکش خلل نیست

     133- مطلع آیات قرآن کریم                         هست بسم­ا... الرحمن الرحیم                           

     134- به نام آن­که در هجران و غربت              به دل­ها می­دهد درس محبت

    135- به نامی که اوست چشمه هست ونیست  

          جز او    رفیق و مددکار خلقش    کیست؟

   136- به نام   خدای خالق  انس وجن   

           خدای ریگ وماسه وخاک وشن

  137- به قصد قرب  برلب قلم  می آورم تو را       خدای من 

          خدا خود آفریده           در سرم  تو را          خدای من  

  138- به نام       خداوند آیینه ها                فروزنده  عشق در سینه ها 

139-  بود   آغاز هر گفتار    و هر کار          به نام مهربان  بخشنده دادار 

    سپاس او را که نیک ومهربان است         یگانه خالق هردوجهان  است

    بود از بخشش  و  از  مهر سرشار          برای بندگانش      بهترین یار

140-ستایش    بود    ویژه    کردگار                        که   بر  عالمین  است  پروردگار

    که بخشنده و مهربان است نیز                           بود  صاحب  عرصه ی   رستخیز
141- به نام خدایت    بخوان    کافرید                       ز  نطفه  بیاورد   انسان  پدید
       همیشه بخوان  این  کتاب  مبین                     خدایست خود  اکرم  الاکرمین
       خدائی که چون  آفرید   از   عدم                      ترا دانش آموخت خود  با  قلم
142-به نام آن كه عالم را به پا كرد                              يكي را خان يكي را ميرزا كرد
           گروهي را ذليل و باربر كرد                         در اين قسمت شتر را مثل خر كرد
     ز حكمت خاك بر فرق گدا ريخت                                 به جيب اغنيا پول طلا ريخت
          دبنگي بي هنر را كرد مالک                            به راهش برزگر را ساخت هالك
   به ملك او يكي از پرخوري مرد                                به راهش برزگر را ساخت هال

143 -      به نام نگارنده ي ماه و مهر           گذارنده ي نه رواق سپهر      

                                           نوازنده ي زهره ي رودگر             گدازنده ي شمع نجم سحر

      

                                             فروزنده  ی چشم سيارگان              نماينده ي    راه آوارگان

      

                                              نشاننده ي روح بر تخت تن             كشاننده ي دل به ملك سخن

                گشاينده ي قفل هاي سخن             سراينده ي نامه هاي كهن

144-          به نام خدای بهار آفرین                    بهار آفرین را هزار آفرین                    

 به جمشید و آیین پاکش درود           که نوروز از او مانده در یادبود

145- به نام خداوند خوب بهار                         به نام شقايق گل بي قرار

   به نام   توانا ترين وا‍‍‍‍‍‍‍‍ژه ها                         به رسم محبت به نام خدا 

146- به نام خدای چاره اندیش                    آرامش مردمان درویش  

147- نام تو PASSWORD درهای بهشت / آدرس E-MAIL سايت سرنوشت

      ای خدا روز عزل CAD داشتی /MOUSE داشتی تو مگر PAD داشتی؟
               که چنين طرح D3 می‌زدی / طرح خود بر روی CD می‌زدی؟
             تا نيفتد BUG در انديشه‌مان / تا که ويروسی نگردد ريشه‌مان
              ای خدا از بهر ما ايمن فرست / بهر دلهای پرآتش FAN فرست
            ای خدا حرف دلم با کی زنم؟ / HELP می‌خواهم که F1 می‌زنم!

          بهتر آن باشد سرودن ول کنم / زين تن خاکي دَمي dos shell کنم